یادداشت dream.m
3 روز پیش
تو رفتی شهر در تو سوخت باغ در تو سوخت اما دو دست جوانت بشارت فردا، هر سال سبز میشود و با شاخههای زمزمهگر در تمام خاک گل میدهد گلی به سرخی خون… حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان که زیر بارش یکریز برف مدفون شد و سال دیگر، وقتی بهار با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود و در تنش فوران میکنند فوارههای سبز ساقههای سبک بار شکوفه خواهد داد ای یار...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.