یادداشت نیما اکبرخانی
1401/4/28
یا خود خدا !!!!! الآن سه روز از تموم شدن این کتاب می گذره و من کاملا همچنان درگیرش هستم . روس ها با تلاش خیلی زیاد شایستگی برنده بودن جنگ جهانی دوم یا به قول خودشون جنگ کبیر میهنی و به دست آوردن . خوب این جمله ایه که اغلب تاریخ خون ها می دونن . اما با مطالعه این کتاب متوجه میشید که تلاش زیاد اصلا اون چیزی نیست که ما فکر میکنیم . جنگ چهره زشتی داره و میتونید بخشی از اون رو با خوندن این مجموعه خاطرات تصور کنید . تاکید میکنم فقط تصور کنید . جنگ دوم در جبهه شرق بین آلمانها و روسها فراتر از یه نبرد عادی بوده ، موقع خوندن جایی اواسط کتاب که خاطرات یه خانوم پارتیزان بود متوجه شدم که بدترین کابوسهای من در برابر وقایعی که تو بعضی روزها براش پیش اومده ، رسما خاله بازیه و مکرر وقایع اینچنینی براش تکرار شده . من کتاب های پیرامون جنگ زیاد خوندم ولی این یکی اصلا یه چیز دیگه ای بود . ۵ تا ستاره که هیچ ۵۰ تا هم براش کمه به نظرم . پی نوشت : نکته ای که خیلی برام جالب بود این بود که بر اساس خاطراتی که نویسنده جمع کرده استالین بین مردم شوروی همچین هم نامحبوب و ظالم تلقی نمیشده . مردمش از ته قلب دوستش داشتن و با کارهایی که بعضا غیرقابل تصور هستن این دوستی و محبت و اثبات کردن . برای محقق کردن دستوراتش سختیهایی فراتر از تحمل بشری به جون خریدن و نهایتا هم خط اول خودشون رو از ۳۰ کیلومتری مسکو تا دیوار برلین بردن جلو ! من طرفدار اونچه که بعدها اتفاق افتاد نیستم ، حتی یک لحظه اما اون نسل و رهبرش موفقیتی مثال زدنی به دست آوردن . یعنی اگر این موفقیت نیست پس چی هست ؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.