یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

        مصدق کجای تاریخ ایران معاصر است؟ 
در مذمت کوتاه‌ترم‌های زوج دانشگاهی! 

0- از جمله کتاب‌هایی که برای واحد تاریخ پهلوی خونده بودم.

1- واقعا خسرانی است که به علت گسترده بودن مباحث و وقت کم، حجت کاظمی نتوانست آن‌جور که باید بر روی محمد مصدق و ملی‌شدن صنعت نفت تمرکز کند. قطعا اگر از دیدگاه سازه‌وار و تحلیلی حجت کاظمی می‌توانستم سیاست‌ورزی و زمانهٔ مصدق را در کلیت فهم تاریخی او قرار بدهم و فهم کنم، اما درد و نفرین که ترم زوج به محض آغاز تمام شده است.
باری، حسرت شنیدن از مصدق فراتر از یک کلیات بر دلم ماند.

2- از مصدق زیاد شنیده‌ایم و خوانده ایم و مصدق به عنوان یک فیگور سیاسی-تاریخی در ایران معاصر، غرق در گستره‌ای درازدامنه‌ای از حب و بغض‌های جناحی و سیاسی است. اگر این حب و بغض‌ها حداقل ماهیت نظری و سامانه‌ای داشتند، قابل توجه بودند اما شاید به همان علتِ کذاییِ "کم‌عمقی پژوهش علوم اجتماعی و تاریخی در ایران" نمی‌توانیم "مسئله مصدق" را در یک نظام نظری قوی یاجابی کنیم و سازه‌های نظری به ستیز هم بپردازند نه یک‌سری شوالیه تک‌سوارِ مفلوک! ماشالله همه دن‌کیشوتیم!

3- نمی‌دانم آیا حجت کاظمی یک سازهٔ نظریِ مدون برای فهم مصدق و ملی‌شدن صنعت نفت دارد یا نه (که برای فهمیدن از حداقل یک طرح بحث دانشگاهی و درست‌ حسابی لازم است که وقت نشد!) اما نگاه کلی حجت کاظمی به تاریخ و علوم سیاسی، یک نگاه معتبر و ممکن برای شناخت اصولی از مصدق است. حجت کاظمی با تسلطی که بر نظریه علوم سیاسی دارد و دقتی و غنایی که در پژوهش‌های تاریخی خود دارد، می‌تواند با یک نخ تسبیح نظری مدون و صریح (شاید بتوان نشان داد ضرورتا و طبعا تمام مطالعات تاریخی یک نخ تسبیحِ ولو غیرمصرح در پس‌زمینه ٔ خود دارند) برای فهم رویدادهای تاریخی در جهان سیاست داشته باشد.

4- مستغرقِ دریای متون علوم اجتماعی و انسانی اگر فعالانه بخواند بعید است که ملتفت نشود که نمی‌توانم رندوم/
تصادفی میان منابع بُر بخوریم بلکه باید با یک مسئله و نخ تسبیحی از ایده-نظریه در میانهٔ منابع  یک اودیسهٔ علمی را آغاز کرد. باید دانست که در دریانوردی باید یک ستازهٔ قطبی یا چیزی را هدف کنیم و به سمت آن حرکت کنیم.
این استعاره ستاره قطبی را می‌خواهم بیشتر بسط بدهم. ببینید، فضای بالاسر ما بسیار وسیع‌تر و گسترده‌تر از این مختصر ستاره‌هایی است که ما می‌بینیم. این ستاره باید در فاصله، درخشندگی و اندازه‌ای خاص باشند که به قدر مطلقی برسند که به چشم غیرمسلح انسان بیاید و "ستاره‌ها" را در کف سقف آسمان ببیند.
این استعاره چه ربطی به بحث از منظومه‌های نظری دارد؟ببنید اگر در پژوهش خود را مغروق دریای منابع بدانیم و تصادفی در آن دریا گشت بزنیم، بعید است جز طعمهٔ حیوانات دریایی شدن، آورده‌ای برای ما داشته باشد. بدین جهت باید نگاه خود را به ستاره‌ قطبی و دیگر ستاره‌های قطبی به منظور جهت‌یابی معطوف کنیم. حال برای اینکه یک ستاره قطبی در عالم پژوهش داشته باشیم، باید منظومه‌های پژوهشی مربوطه، خود را در فاصله مناسب (نزدیکی به پروبلماتیک ما باشد چه از حیث مضمونی چه از حیث روشی) از ما مکان‌یابی کرده باشند، در درخشندگی لازم (برندگی، زایندگی و خوش‌ایده‌‌بودن اجزای آن منظومه پژوهشی) قرار داشته باشند و به گستردگی‌ای رسیده باشند که در کف سقف آسمان پژوهشی به دیده ناظرِ پژوهشگر بیایند.
این استعاره وجوهی خاص از این مسئله را روشن می‌کنند و مانند تمام استعاره‌ها همان اندازه که وافی به مقصود است، می‌تواند ره‌زن اندیشه باشد.


5- این کتاب هم در مورد سویه‌های اقتصادی زمانهٔ مصدق و مشخص‌تر وضعیت اقتصادی ناشی از تحریم نفتی ایران در آن دوران است.
کتاب مجموعه‌ای از مقالات است که نویسنده‌های اقتصاددان آن آمده اند و مسائل اقتصادی مهم آن دوران (از جمله تحلیل بودجه، تورم، تجارت خارجی و رشد اقتصادی رو) از منظر رشتهٔ اقتصاد تحلیل کنند. کتاب پر از آن دقت‌هایی است که در بررسی مسائل اقتصادی هست و مشخصا و تنها ذهن کسی که تربیت آکادمیک اقتصاد دیده است می‌آید و همان ذهن است که می‌تواند این دقت‌ها را بفهمد.



زیاده حرفی نیست. 
      
265

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.