یادداشت نون‌دال ✨️🕯📖

        کارل عزیزم ...
تو تنها برای من یک شخصیت از یک کتاب نبودی ، شخصیت خیالی که روزی تمام میشود و به قفسه کتاب برمیگردند ، نه ! 
من لحظه هارا با تو زیستم ، با تو و شاشا همراه شدم و درد افی بیچاره را حس کردم ، از حرف های خواهر یادگرفتم و از ویژگی های اخلاقی هرکول متعجب شدم ، غم قلمِ خالق تورا به کل حس کردم و هرلحظه از انتخاب زندگی تو راضی تر شدم .
‌
اندکی از داستان :
کارل پیرمردی ، که هرروز از میدان کلیسا رد میشه تا کتاب هایی که مشتریان وفادارش به اون سفارش دادن و به دستشون برسونه ، زمان طویلی هست که شاشا دختر نه ساله اورا زیر نظر دارد ، به هر سختی که هست خودش را به کارل میرساند و از او میخواهد تا اجازه دهد که با او همراه شود اما کارل یک نه قاطع به او تحویل میدهد اما ....
      
6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.