یادداشت حمید درویشی شاهکلائی

آقا وحید
        <rtl>
چای هم زیاد می‌خورد. ص14
-داستان دیو و غول که واقعیت ندارد!
-دیو نماد است. سمبل ظلم. باهاش می‌جنگیم و از بین می‌بریمش. ص 16
خانه، پایگاهی بود برای بچه‌های مختلفی که با او کار می‌کردند. خانه، حکم ایستگاه صلواتی را هم داشت. غذا و چای و استراحت همیشه به راه بود. ص 18
کم می‌خوابید. همیشه می‌گفت: من نمی‌خوابم، غش می‌کنم. موقع خواب زانوها را توی شکم جمع می‌کرد، ول نمی‌خوابید. ص35
در شبانه‌روز حدود 20 ساعت کار می‌کرد. از ثانیه‌ها استفاده می‌کرد. ص 57
مرا منفجر می‌کنند. دفتر حزب، چون افراد بنی‌صدر دائم در حال رفت و آمدند و هیچ کنترلی هم نمی‌کنند. ص 85

این‌ها یادداشت‌های من بود از این کتاب خواندنی. هر صفحه کتاب به یک موضوع می‌پردازد. کوتاه و روان نوشته شده است. ان‌شاءالله که توانسته باشد در مقیاسی کوچک، عظمت و ابعاد این شهید خوش‌سیما و خوش‌فکر را نشان دهد. از ظرفیت‌های نهفته انقلاب اسلامی، توجه به همین نمونه‌های انسان ترازی است که در پرتو تعالیم آسمانی اسلام تربیت شده‌اند و در جوانی ره صدساله را رفته‌اند. دعا کنید ما نیز ره‌روی همین راه باشیم.
برای آنانی که دیالمه را نمی‌شناسند: او 27 ساله بود که در جریان انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری اسلامی شهید شد. دیالمه آن زمان، نماینده مجلس شورای اسلامی بود
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.