یادداشت نورا 🌱
1404/3/26
خوب بود تعریف ازش خیلی شنیده بودم و برای تابستان ازکتابخانه ی مدرسه امانت گرفتمش داستانی در مورد زندگی یک خواهر و برادر در جنگ جهانی دوم داستان از زبان ادا دختری پاچنبری روایت می شد که با مام و جیمی (مادر و برادرش) در یک خانه ی تنگ و کوچک در لندن زندگی می کرد مام هیچ وقت به خاطر معلول بودن ادا. اجازه می داد که از خانه خارج شود به همین دلیل روزی به سر ادا می زند که با جیمی از خانه فرار کند و با پناهنده های دیگر به یکی از روستا ها ی ان حومه برود سوزان با اصرار های خانم ترتون این دو بچه را قبول می کند و جیمی و ادا پا به زندگی جدید می گذارند و شبیه بقیه ادم ها زندگی می کنند ادا با نقصی که دارد در ان جامعه پذیرفته می شود مثل ادم های دیگر از زندگی اش لذت می برد و از حقوق بر خوردار است چه بسا تبدیل به عضو مهمی می شود شاید بشود گفت که تنها دل خوشی ادا سواری با باتر اسب بکی (دوست سوزان که مرده) است شاید کتاب تلخی بود از کتک هایی که مام به ادا می زد یا کار هایی که مام از انها کوتاهی کرده بود مثل عمل کردن پای دخترش و یا سربازان جنگ و.... اما رشد کردن ادا زیر بار تمام این سختی ها از افلیج بودنش گرفته تا بهبه های جنگ را به خوبی به تصویر کشیده بود
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.