یادداشت sotoode yaraly

sotoode yaraly

sotoode yaraly

دیروز

        من 600 صفحه رو توی کمتر از دو روز خوندم.
الان دارم با چشمای اشکی این رو تایپ میکنم...


نمیدونم چرا توقع غیر از این داشتم. فردریک همیشه اینجوری بوده...توی تمام کتاباش...همیشه یه نوع خاص از آدما میمیرن...
باید میدونستم...
۴۰ صفحه‌ی آخر رو فقط گریه کردم...
بهترین مجموعه کتابی که خوندم؟ قطعا!
خود به درد نخورش توی چپتر اول کتاب، خط اخر، گفته بود چی میشه...ولی اینقدر ماجرا این بین پیش میاد و می‌گذره که با خودت میگی شاید دروغ گفته...ولی نه-
فردریک دروغ نمیگه-
حس میکنم یه چندماهی برای ریکاوری احتیاج دارم...
نمیدونم حاضرم چندبار دیگه هم بخونمش یا نه....ولی فکر کنم جوابم رو بدونم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.