یادداشت چِـری🍒
1402/11/28
وقتی یه کتابی خودش از اول کار گرا میده که من درمورد جرم و قتل و این چیزا هستم خواننده خود به خود یکی از چیزایی که روش تمرکز میکنه قاتله و این کتاب -هوووف خدای من- یجوری سر و ته قاتلو بهم پیچوند و توی ۲صفحه جمعش کرد که واقعا دلم میخواد بهش بگم: مشکلت چیه زن؟ همین؟ تو کل داستان انقدر حاشیه رفتی، دیالوگ های حوصله سربر و طولانی برامون نوشتی، جزئیات و توصیفات بیش از حد برامون گفتی، بعد نتونستی یکم روی قاتل و ماجرای قتل و زوایاش بیشتر مانور بدی و اصلا محور اصلی داستانت قرارش بدی ؟ فکر کنم خودتم ته کتاب که شد حوصله ات سر رفت و خواستی زود تمومش کنی :))) اصلا قرار نیست با اتفاقات این کتاب به وجد بیایید، حساس ترین نقطه کتاب ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمیکشه و ضربان قلب شما نهایتا از روی ۱۰۰ میره روی ۱۰۰/۵... تنها خوبی که داشت بنظرم این بود که زیبا داستان هارو بهم متصل کرد. ❌شاید اسپویل درمورد پایان❌ اما یک پایان کادوپیج و ترو تمیز همه چی خوبه من چقدر خوشحالم تحویلمون داد. این دختره پرل هم یعنی خلافکار بود و دنبالش بودن بعد کارگاه پرونده آخر کاری بهش زنگ زده باهاش چاق سلامتی میکنه. وات آریو دویینگ من؟ کلا کتاب دوست نداشتنی بود. گوینده اش هم رومخم بود. اصلا نمیدونم چرا ادامه اش دادم🗿
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.