یادداشت 𝒜𝗅︎𝗅︎𝗂𝗌𝗈𝗇︎

        رویا در شب نیمه‌ی تابستان مانند شعله‌ای کوچک در دل تاریکی است که عشق، خیال و جادو را با هم در هم می‌آمیزد. شکسپیر در این اثر، دنیایی ساخته که در آن قلب‌ها تپنده و پر از حس کنجکاوی‌اند؛ جایی که عاشقان در پی یافتن یکدیگر سرگردان می‌شوند و جنگل‌های شبانه، صحنه‌ی بازی جادوی غیرمنتظره و لبخندهای سرنوشت هستند.

هر شخصیت، حتی کوچک‌ترین نقش، حسی عمیق از شادی، اضطراب یا دلتنگی را منتقل می‌کند و خواننده با آنها همراه می‌شود؛ از سرخوشی جوانان عاشق گرفته تا رمز و راز پریان و جادوی جنگل. نمایشنامه پر از لحظات لطیف و شیرین است، لحظاتی که قلب را می‌فشارد و همزمان آن را گرم می‌کند، و یادآوری می‌کند که عشق، با تمام تناقض‌ها و ناپایداری‌اش، بزرگ‌ترین و شگفت‌انگیزترین نیروی زندگی است.

فضای اثر، گاه شبیه خواب و گاه شبیه رؤیاست؛ ترکیبی از وهم و واقعیت که ذهن را به پرواز در می‌آورد و قلب را به تپش درمی‌آورد. خواندن این نمایشنامه، تجربه‌ای است که نه تنها لبخند بر لب می‌نشاند، بلکه حس لطیف و درونی عشق و جادو را تا مدت‌ها در روح خواننده زنده نگه می‌دارد
      
6

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.