یادداشت عینکی خوشقلب
1403/11/29
شهریار آینده، اولین کتابی بود که از جان کریستوفر خواندم. این خواندن در ابتدا به زور برادرم بود، اما در کمال تعجب واقعا خوشم آمد. شاید قبل از آن هیچ کتابی که واقعاً در ژانر علمی-تخیلی باشد نخوانده بودم و شهریارآینده شگفتانگیز بود. داستان در مورد آیندهای است که انسانهای تصمیم گرفتند دیگر از ابزارها و تکنولوژی استفاده نکنند و به زندگی بدوی برگردند. در طول داستان میفهمیم که جنگها و درگیریهای انسانها موجب شده آنها استفاده از ابزارها را دلیل این خشونت ببینند و برای همیشه کنارشان بگذارند. این بین پسر شخصیت اصلی که اسمش را یادم نیست. درگیر ماجرایی میشود و به تدریج میفهمد واقعیت این دنیای جدید آن چیزی نیست که در ظاهر دیده میشود. (موقع کشف این راز واقعا هیجانزده شدم.) همین موجب میشود به جمع گروهی از مردم بپیوندد که قرار است جهان جدیدی ایجاد کنند. مجموعا سه جلدی است و ادامهی اتفاقات به جلدهای بعدی رخ میدهد. الان که فکر میکنم، مجموعههای جان کریستوفر علاوه بر رویهی فانتزی، باطنی فلسفی دارد که شاید اگر در بزرگسالی میخواندم عمیقتر درکش میکردم اما در ۹-۱۰ سالگی فقط فهمی کلی از آنچه میگذشت در ذهنم شکل میگرفت که تا امروز از خاطرم نرفته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.