یادداشت مسعود آذرباد

                دیروز ساعت 6 تمامش کردم. خواستم همانجا یادداشت برایش بنویسم اما گفتم بگذار هیجانش کم شود، شاید نظرت تا فردا عوض شد. اما هنوز که به کتاب خاطرات احمد احمد فکر می‌کنم، مو به تنم راست می‌شود.
خاطرات مردی که قریب به بیست سال علیه شاه و حکومت پهلوی مبارزه کرد، تلاش کرد و ذره‌ای از آرمانش کوتاه نیامد. حتی همان هنگام که فهمید در دام کج‌روی و دروغ‌گویی و نفاق هم‌حزبی‌هایش افتاده است و از اسلام به سمت مارکسیسم چرخیده‌اند باز هم اسلام را بر همه چیز ترجیح داد و هیچ‌گاه به‌خاطر منافع حزبی و فردی از خدا و دستوراتش  وظلم‌ستیزی به‌خاطر خدا سرپیچی نکرد.
خاطرات احمد احمد، از دوران سال‌های پیش از تولدش شروع می‌شود و تا سال 57 ادامه پیدا می‌کند. این کتاب به صورت اول شخص نوشته شده، روایتی از است زندگی و زمانه احمد احمد، انسانی معمولی که در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود و با معیارهای آن روزگار، هیچ جایگاهی در نظام اجتماعی و سیاسی نداشت. اما همین آدم به‌ظاهر معمولی، با سپر ایمان سال‌های طولانی زندان و شکنجه و بازجویی‌های ساواک و کمیشه مشترک ضدخرابکاری را تحمل کرد و هیچ‌کدام نتوانست خللی در ایمان راسخ او ایجاد کند.
از سوی دیگر، کتاب اطلاعات دقیقی از مبارزان مسلمان ضدپهلوی به مامی‌دهد و همینطور تصویری روشن و واضح از جباریت و سبعیت و خشونتی که سازمان اطلاعات و امنیت پهلوی علیه مردم ایران اعم از مذهبی و غیرمذهبی  به کار می‌بست، نشانمان می‌دهد.
این کتاب یک دوره تاریخ مبارزه چریکی علیه محمدرضا شاه است و همه کسانی که به تاریخ و عبرت‌آموزی علاقه دارند و می‌خواهند کار مبارزاتی و تشکیلاتی بکنند، باید بخوانندش. حتی اگر مخالف  جمهوری اسلامی ایران هستند!
        
(0/1000)

نظرات

سال‌ها قبل خوندمش و پررنگ‌ترین چیزی که ازش یادم مونده اینه که آقای احمد یه معیار برای تشخیص حق و باطل در ذهنش داشت و وقتی بر سر دوراهی قرار گرفت، از اون برای تشخیص راه درست و غلط استفاده کرد و گمراه نشد.
1
بله. ایشان معیارش اسلام است. هر چه شریعت اسلامی بگوید ایشان به دنبالش می‌آید. حتی یک جا فقط بار نماز نخواندن، ایشان را از گمراهی نجات می‌دهد. آنجا هم فقط نمازشان را دیر و نزدیک قضا شدن می‌خواند. 
بله منم همین مورد و یه مورد دیگه رو که در رفتار مجاهدین خلق، مخالف دستورات اسلام دید و براش نشانه‌ای بر گمراهیشون شد، به یاد میارم.