یادداشت
1403/6/7
وقتی که عشق به دفاع از حرم مرزها را در مینوردد و بند پوتین عشاق را محکم میکند . کتاب "خاتون و قوماندان" داستان زندگی شهید علیرضا توسلی قوماندان _فرمانده_تیپ فاطمیون از زبان همسرش امالبنین حسینی هست. این کتاب که در دو فصل ایران و سوریه تنظیم شده، به شرح خاطرات همسر شهید از زمان کودکی تا ازدواج با شهید توسلی و شهادت او میپردازد. وقتی که کتاب "خاتون و قوماندان" را میگشایید، علاوهبر آشنایی با روحیه جهادی و متواضع در مقابل پروردگار توسط شهید توسلی، عطر دلانگیز بوسراغ و ادویههای افغانستانی مشامتان را نوازش میدهد. با خلق و خو و روحیه و فرهنگ مردم کشور همسایه، آشنا و در دل پارچههای رنگارنگ و لباسهای محلی مردم گم میشوید. این کتاب به ما نشان میدهد که اگر عشق به اهلبیت در زندگی جاری باشد، دیگر فرقی نمیکند اهل ایران باشی یا افغانستان. بند پوتینهایت را محکم میکنی و در راه دفاع از حرم عمه سادات اگر لازم باشد از بذل جان خودت هم دریغ نمیکنی. "خاتون و قوماندان" که با زاویه دید من راوی به بیان خاطرات میپردازد، لحنی بسیار خودمانی و صمیمی داشته، بهطوری که مخاطب خود را در حال خواندن حس نمیکند؛ بلکه انگار در حال شنیدن روایتهاست، شنیدنی مستقیم و بیواسطه از خود را راوی. همچنین در نمایشگاه بینالمللی کتاب امسال، از تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب رونمایی شد. در بخشی از کتاب میخوانیم: ستون خانه شد جای ثابت علیرضا. همیشه همانجا مینشست و لم میداد و پیاله تخمه را به سرعت برق تبدیل به تلی از پوست میکرد. اجازه میداد بچهها از سر و کولش بالا بروند و دور ستون چرخ بزنند و بدوند و از لابهلای دست و پای بچهها اخباری ببیند یا فوتبالی تماشا کند و من از داخل آشپزخانه این صحنه نادر را ببینم. تصویری که هرچند ماه یکبار در زندگی من به نمایش در میآمد. و با تمام وجود حس میکردم که یک خانوادهایم: یک پدر لمیده، بچههای پرسر و صدا، تلویزیون روشن، کاسه تخمه و من هم دستم به آرد و خمیر که برای شام بولانی سرخ کنم و گرمگرم سرسفره بگذارم. علیرضا چه بود چه نبود، ستون خانهمان بود. کتاب "خاتون و قوماندان" در سال ۱۳۹۸ بهقلم مریم قربانزاده و توسط انتشارات ستارهها در ۳۳۴ صفحه منتشر شده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.