یادداشت سمانه بهمنی

        چقدرلذت بردم...وچقدر نهانی گریه کردم. 
انگار دختری دروجودم برای نوشافرین و حسینا گریه میکرد..
هیشکی اندازه ی معروفی نمیتونه زمان رو به این ظرافت و زیبایی درتمام اجزای کتاب به رقص دربیاره..
حس میکردم یه داستان نوستالژی توی یکی از روستاهای سردسیرِ ایرانه که یه پدربزرگ داره برای نوه ش تعریف میکنه..
+به جد پیشنهاد میشه ..
      
8

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.