یادداشت فاطمه

فاطمه

فاطمه

1404/5/1

        «داستانی سرراست با پایانی شاد، طوری که حتی نیازی به فکر کردن نباشد»؛ این جمله رو تو متن کتاب خوندم و بنظرم تا حدودی به خوبی این کتاب رو توصیف می‌کنه.
خب من با یک حس خوب این کتاب رو شروع کردم، هم بخاطر جلدش که انصافاً خوب طراحی شده و هم اسمش :)، و جالبه که من خیلی بر اساس این دو ویژگی کتاب انتخاب نمی‌کنم :)، در این مورد فکر کردم یه کتاب درباره‌ی کتاب‌فروشی و دنیای کتاب‌ها قطعاً جذابه، ولی اصولاً کتاب رو اشتباه گرفته بودم. یک بخش‌هایی از کتاب درباره‌ی کتاب‌ها و دنیای اون‌ها بود(بیشتر قسمت‌هایی که به نامه‌های ایمی و سارا اختصاص داشت که البته تقریباً نامه‌های این سبکیشون همون یک سوم اول کتاب بود). ولی بجز این بیشتر کتاب درباره‌ی اتفاقات مربوط به شهری بود که سارا به اونجا رفته بود تا ایمی رو ببینه و آدم ‌های اون شهر و در ادامه ماجراهایی که پیش میاد(که خب این اشکالی هم نداره ولی به شرطی که داستان روایت و شخصیت پردازیِ خوبی داشته باشه که بنظر من اینجا نداشت).
از همون بخش‌های ابتدای کتاب، به احتمال زیاد می‌تونید آخرش رو پیش‌بینی کنید(مخصوصا اگه فیلم این سبکی دیده باشید). از طرفی حرف خاصی هم نداشت که بزنه، و خب چرا انقدر اصرار داشتن کتاب رو طولانی بنویسن؟ نهایتا با یک سوم این حجم می‌تونستن داستان رو جمع کنن(شاید منم کمتر حرص می‌خورم از وقتی که گذاشتم برای خوندنش و حتی بیشتر از کتاب خوشم میومد).
متاسفانه من حتی از عاشقانه کتاب هم خوشم نیومد، بنظرم اصولاً پرداخت درستی نداشت، و خب چطور انقدر از جین آستن و شارلوت برونته تو کتاب بود و بعد عاشقانه داستان انقدر آبکی بود؟
در ضمن یک نکته‌ی خیلی آزار دهنده اینکه خانم بیوالد اصولاً اعتقادی به اسپویل ندارن و تو کتاب، پایانِ یکسری از کتاب‌های معروف رو لو دادن.

بله، غر‌های زیادی دارم نسبت به کتاب 
و خیر، پیشنهادش نمی‌کنم.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.