یادداشت نعیمک

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

شاه، بی بی، سرباز
        دومین رمانی است که بعد از «لولیتا» از ناباکوف خواندم. نمی‌دانم چرا نتوانستم ارتباط برقرار کنم. داستان بد نیست اما انتظار شاهکار داشتم. و فکر می‌کنم کمی بیشتر از ناباکوف بخوانم. اما برویم سراغ خود داستان. قلم روس‌ها جادوی عجیبی دارد. همه چیز خیلی معمولی است ولی نمی‌دانی چه‌کار می‌کنند که آدم‌ها چیزی ورای یک پوست و اسم هستند. وقتی به پایان داستان رسیدم اگر هر نویسندۀ دیگری بود احتمالاً فحش‌کِشِش می‌کردم که من را مسخره کرده یا خواسته مثلاً برگ آسش را رو کند ولی ناباکوف کار دیگری می‌کند. وقتی داستان تمام می‌شود با خودم می‌گویم بله، این هم می‌شد و عجیب که زندگی همین است. 
اما مهم‌ترین ویژگی ناباکوف که در هیچ -با تاکید0 هیچ نویسندۀ دیگری تا الان ندیدم شکل توصیفات او است. شکلی که صحنه یا آدم‌ها یا لباس و فضا را توصیف می‌کند شوخ‌وشنگی و غریبی عجیبی دارد. مدام در طول داستان جمله‌ای را دوباره می‌خواندم تا لذت ببرم از این که ناباکوف چقدر ریزبین بوده در اطرافش. به شکل نفس‌گیری همه چیز را توصیف می‌کند و فقط کافی همان فصل اول کتاب را بخوانید. شما را دربر می‌گیرد و دیگر ول نمی‌کند. ورای داستان شکل نوشتن ناباکوف شیرین و لذت‌بخش است و خوشت می‌آید که چنین چیزی می‌خوانی.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.