یادداشت امیرعباس شاهسواری

        اولا که بگویم من ترجمه خبرزاده، رفیق جلال آل احمد که در نامه هایش او را خمره صدا می کرده! را خواندم از نشر امیرکبیر

دوم بگویم اگر اسم بالزاک‌ بر روی کتاب نبود، آن را به کناری پرت می کردم یا یک روز که به صرف کتف و بال دعوت بودیم به زیر درختی، برای شروع آتش، از آن استفاده می کردم

سوما جدا از توصیفات زیاد و حوصله سر بر کلاسیکی، واقعا خوب توصیف می کنه این جناب مرحوم جنت مکان بالزاک، قشنگ‌جلوی چشمانت می آورد، یا بگویم تو را به چشم‌ چرانی بی دردسر می برد

چهارما کتاب خیلی سانسور داشت، مثل بازی والیبال ایران کوبا در کوبا در فصل تابستان که بعد از هر ثانیه گل یکهو دوباره تکرار گل را نشان می داد، اعصاب خورد کن بود

پنجما واقعا دلم به حال ژولی سوخت، ژولی مظلوم بود
کارکرد داستان این است که تو در داستان برای یک زنی که به همسرش خیانت کرده دل می‌سوزانی ولی در واقعیت برای بیست و پنج هزار مادری که در یک نسل کشی در یک سال گذشته بچه هایشان زیر آوار و موشک از دنیا رفته، دل نمیسوزانی
و این کارکرد داستان است.
دم جناب بالزاک‌ گرم روحت شاد، خانه ات آباد

      
117

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.