یادداشت نگـین
1403/1/11

روایـتی خواندنی از روزمـرگی ها و روزمردگـی های مادری ۳۷-۳۸ ساله در شهری کوچـک با دغدغـه های مشـترک بین مادرها و زنهـای اغلب خانـهدار ! موضوع داسـتانی کتـاب ، موضـوع خاص و پرمحتـوایی نبود ، ولی قلـم نویسنـده چنان حرفه ای و جـذاب بود که با اکـراه کتاب رو زمـین میذاشتم ! من براحتی تونسـتم همذات پنـداری کنم با کلاریـسِ قصه و دغدغـه هاش . پیـشنهادمیکنم از خوندنـش لذت ببرید . غرق داسـتان و جزئیاتی میشـین که در اون زویا پیرزاد نه اغراق کرده و نه کم گویـی . البـته این هم بگم که اولیـن کتابی بود که راجع به ارامـنه با همه اسامی زیبا و خاص و گاهن دغدغـه هاشون میخوندم .
(0/1000)
نگـین
1403/1/11
1