یادداشت امیرمحمد سالاروند
1402/1/12
من خیلی راحت میخندم، خیلی راحت و باید بگویم که آنقدر که از یک کتاب طنز انتظار میرود گچ پژ مرا نخنداند ... نثر هم قجری نیست. از قضا صبحی که میخواستم گچ پژ را بخوانم داشتم یکی از سفرنامههای ناصرالدین شاه را ورق میزدم از آن وقتی پریدم به این دیدم نه برادر این قجری نیست، این تصویرها غلط است! خود رضوانی هم در جلسه نقد و بررسی کتاب در خانه کتاب گفته بود: «من با ارفاق با این عنوان کنار آمدم. هیچ وقت قصد نوشتن با ادبیات قجری را نداشتم. سبک نوشتاریام را هم از خانواده و نزدیکانم گرفتم. همیشه خانوادهام با استفاده از کلمات، فعل و عباراتی حرف میزدند که در سطح جامعه نمیشنیدم و متوجه شدم مردم اینها را نشنیدهاند.» پس عکسهای کتاب چندان موضوعیت ندارد و این برای کتابی که نیمیش عکس است ایرادی است بزرگ، گول میزند خواننده را ... این را هم باید بگویم که بعض یادداشتها جالب بود برایم و خندهدار. ۳ هم برای همان لحظههاست و چاپ تر و تمیزش. کاش نبودند آن عکسها ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.