یادداشت آقای ربات
1403/12/1
نوشتن دربارهی آثار نویسندهای که دیگر در قید حیات نیست، همیشه با این چالش همراه است که برداشت ما ممکن است از نیت اصلی او فاصله داشته باشد. این یادداشت صرفا درمورد کلیت کتاب است و به جزئیات هر داستان اشاره نمی شود. هر داستان پارامترهای مشترکی دارد و به آن میپردازم. پیش از پرداختن به خود کتاب، مقایسهای میان دو نسخهی منتشرشده توسط انتشارات مجید و نشر گیوا انجام میدهم. متن اصلی داستان در هر دو کتاب کاملا یکسان است و با توجه به محتواها و چیزهای نوشته شده سانسور بعید به نظر می رسد اما من انتشارات مجید را پیشنهاد میکنم، به دو دلیل: اولاً، این کتاب برخلاف نسخهی مشابه، غلط املایی ندارد و خواندن آن روانتر است. ثانیاً، در ابتدای کتاب خلاصهای از هر داستان ارائه شده و در برخی موارد نقدهایی نیز آمده که مطالعهی آنها خالی از لطف نیست. حال به خود کتاب بپردازیم. مهمترین چیزی که در هر داستان مشاهده می شود انعکاس وضعیت اجتماعی و نگاه خود صادق هدایت در داستانها است. هدایت در اکثر داستانها جامعهای گرفتار سنت و خرافه را به تصویر میکشد، جایی که زن در آن اغواگر و جنس دوم دانسته میشود. پوچگرایی خود نویسنده نیز در تمام داستانها مشهود است. در این داستانها میتوان سیر تحول فکری هدایت را نیز دنبال کرد، تحولاتی که در نهایت به تصمیم او برای پایان دادن به زندگیاش در دههی چهارم عمر منتهی شد. همچنین هدایت نگاهی انتقادی به افراد مذهبی دارد و آنها را در داستانهایش با صفاتی همچون دورویی و ریاکاری به تصویر میکشد. بر اساس همان نگاه پوچ به زندگی، مرگ نقش بسیار پررنگ و مهمی در تمامی داستانها دارد. شخصیتهای اصلی به دلایل مختلف از زندگی ناامید میشوند و با مرگ قهرمان میشوند. به طور کلی فضای داستانها سنگین، تلخ و سرشار از یأس است. نثر هدایت ساده و به دور از تکلف است و باعث میشود که مخاطب به سادگی با داستانها ارتباط برقرار کند. توصیف و فضاسازیها به اندازه کافی و بادقت است و همین مسئله موجب میشود خواننده بتواند به سادگی و با شفافیت بالا شخصیتها و مکانهای داستانها را تصور کند و به دل قصه برود. در اول هر داستان گرهای در ذهن ایجاد میشود و همین باعث میشود که ادامه دادن خواندن داستان بسیار آسان باشد و با باز شدن گره در پایان داستان انسان شوکه شود و به فکر فرو برود. همچنین بسیاری از داستانهای هدایت انتزاعیاند و به پرداخت رئالیستی تن نمیدهد. هیچ نویسندهای تمام آثارش شاهکار و بینقص نیست و در کارنامهی هر نویسنده آثاری ضعیفتر نیز یافت میشود. داستانهای این کتاب نیز مستثنی از این قاعده نیست ولی در مجموع ترکیب فرم ساده اما دقیق، فضاسازی تاریک و محتوای عمیق، "سه قطره خون" را به اثری ماندگار در ادبیات فارسی تبدیل کرده است و ارزش حداقل یکبار خواندن را دارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.