یادداشت ـ روشنا.
7 روز پیش
در نقدها و یادداشتهای این کتاب دو دیدگاه خیلی متفاوت به چشمم میخورد. یک دسته مخاطب نوجوون (یا نوجوونِ گذشته😁) که کتاب رو در ایام نوجوانی و سن کم خونده و براش خیلی تأثیر گذار و آموزنده بوده و یک عده هم رنج سنی جوان و میانسال که کتاب رو در سنین بالاتر مطالعه کرده و دارای قلم ضعیف و اصطلاحاً زردترین محتوا میدونه. به عنوان کسی که توی ۲۰سالگی با این کتاب مواجه شده میخوام بگم که هر دو دیدگاه از روی بوم افتادن؛ حالا هر یک از جهتی! که این کتاب نه خیلی خیلی خوبه و نه خیلی خیلی زرد.. بلکه صرفاً یک قصه است با کمیها و کاستیهای مخصوص به خودش. اینکه شخصیتِ اصلیِ قصه گاهی اوقات بابت سکوتش واقعاً مقصره اما مرد قصه هم اون طور که نویسنده دوست داشته روایت کنه بینقص نیست! و سیر داستان از جهاتی میشه گفت واقعگرایانه است اما پایانش کاملاً سورئاله؛ بهطوری که یک جاهایی با جملات خانم جون درس زندگی گرفتم و خیلی وقتهای دیگه مردِ قصه رو سرزنش کردم بابت بیتفاوتیِ خاصی که نسبت به خودخوریهای درونی همسرش داشت و زنِ قصه رو بابت بیان نکردن احساساتِ هرچند احمقانه و غلطش! در کل برای یک بار خوندن واقعاً ارزش مطالعه داشت اما فکر نمیکنم بعدها دلم بخواد دوباره بخونمش:)!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.