یادداشت
1402/2/26
دو ساعت مانده به سال نو. اردلان در سلمانی منتظر است تا موهایش را کوتاه کند، آتوسا منتظر است تا شیرین خانم لباس عیدی را به او بدهد، علی و مریم منتظرند تا گل هایشان را بفروشند و به خانه بروند، شیرین خانم و همسرش میخواهند سر خاک فرزندشان بروند، ولی فقط دو ساعت تا سال نو مانده. آیا مشکلاتشان حل میشود؟ تمام احساسات را با داستانی جالب و واقعی به ما نشان میدهد. در داستان شخصیت ها ناامید نمی شوند ولی نگرانند . موقع خواندن کتاب احساسات شخصیت ها را درک میکنی، انگار خودت تجربه میکنی. درکل کتاب بسیار خوبی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.