یادداشت سَمی

سَمی

سَمی

1404/4/8

        از کتاب:
در پایان متوجه می‌شوک که _ افسردگی دارد آرام کل جهان را فرا می‌گیرد... زمان گیر کرده و پاییز قصد رفتن ندارد؛ همه‌ی فصل‌ها پاییزند. پاییز جهانی... مسافرت هم اندوه را درمان نمی‌کند. باید به دنبال چیز دیگری باشم. غمگین‌ترین جا خود جهان است...
.
کتاب در مورد مینوتور هست کسی‌که یا چیزی که در طول سفر زندگی همراه با تمام رنج‌ها، دلبستگی‌ها، مشغله‌ها و دردها ما را همراه می‌کند. گاهی حس می کردم کتاب چند راوی مختلف دارد ولی عجیب تمام وقایع را با دیدی هوشمندانه بهم گره میزد و خواننده را ته کتاب کنجکاو نگه می‌ داشت.... مینوتوری با سرگاو و بدن مرد که خودش در ابتدای کتاب هم اذعان می‌کند که : من در قالب انسانی با جنسیت مرد متولد شده‌ام.... چگونه او به دنیای انسان‌ها راه پیدا می‌کند و آیا در نهایت به گمشده‌ای که در طی رمان به دنبالش است می‌رسد؟ شاید به عقیده برخی کتاب تاریکی باشد ولی آیا بیان حقایق چیزی خارج از درد و تاریکی و اندوه است؟ نویسنده با نگاهی فوق العاده واقع‌بینانه توانسته است واقعیت‌هایی را از طریق اسطوره‌ها، تصاویر و روایت های مختلف  خلق کند و اینکه در نهایت چه کسی ناجی است؟ 
کتاب رو همراه سارا خوندیم، در موردش حرف زدیم پ واقعا تجربه‌ی خوبی بود، با اینکه با کلی سوال اون رو تو قفسه‌ی کتاب‌هام گذاشتم....
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.