یادداشت محبوبه طاهری
1400/10/30
پرسشهایی درباره خودمان. پرسشهایی به اعتبار اینکه یک فرد یا یک شخص هستیم. من کیستم؟ سوالی دربارۀ اینهمانی یا هویت شخصی. اینهمانی تقریباً همان چیزی است که یک فرد را یکتا و متفاوت با بقیه میکند. اینهمانی نحوهای است که ما خودمان را میبینیم یا تعریف میکنیم تا بشناسانیم. جالب است که این امکان را داریم اینهمانی متفاوت با آنچه در واقع داریم داشته باشیم. همچنین این ویژگیها میتواند زمانمند باشند یعنی اینهمانیِ کنونی خود را با اینهمانی فردی جدید مبادله کنیم. برای اینکه "شخص" قلمداد شویم چه چیزی لازم است؟ افراد چه چیزی دارند که غیرِ افراد فاقد آن هستند؟ پاسخ اول، رهیافت روانشناختی است. چیزی که بر اساس آن رابطهی روانشناختی برای استمرار شخص لازم یا کافی است. ما همان موجود آیندهای هستیم که به یک معنا خصوصیات ذهنیاش، باورها، خاطرات، ترجیحات، توانایی تفکر و... را از خودمان به ارث میبرد. همچنین همان موجود گذشتهای هستیم که خصوصیات ذهنیاش را به همین طریق به ارث برده. پاسخ دوم، رهیافت پیکری است. یعنی نوعی پیوستگی فیزیکی. ما در طول زمان از نوعی رابطۀ فیزیکیِ بدوی برخورداریم. ما آن موجود واقع در گذشته و آینده هستیم که بدن ما را دارد یا همان اندامواره زیستی. هم رهیافت روانشناختی هم رهیافت پیکری میپذیرند که چیزی هست که ما به اعتبار آن استمرار مییابیم. اینهمانی ما در طول زمان عبارت است از چیزی غیر از خودش. پاسخ سوم، ضد معیارگرایی است. بر اساس آن پیوستگی یا تداوم ذهنی و فیزیکی شاهدی بر اینهمانیاند. اما همیشه آن را تضمین نمی کند و ممکن است هیچ نوعی از پیوستگی برای بقای ما هم لازم و هم کافی نباشد. این پاسخ، تنها پاسخ صحیح و کامل به مسئله استمرار شخص میباشد. اینهمانی شخص از آغاز فلسفه غرب مورد بحث بوده. شخصیتهای مهم در فلسفه در این حیطه صاحب نظرند. از طرف دیگر نسخههای غنی و سودمندی درباره این موضوع در فلسفه شرق وجود دارد. از لحاظ تاریخی، این مسئله معمولاً از دل امید به زندگی پس از مرگ یا بیم از آن خارج میشود. تصور کنید که پس از مرگ واقعا کسی در جهان دیگر یا در همین جهان وجود دارد که از جهات خاصی مشابه شماست. این موجود برای این که شما و نه کس دیگری باشد باید چه رابطهای با شما آنگونه که هم اکنون هستید داشته باشند؟ نیروهای برتر باید چه کنند تا شما را پس از مرگتان موجود نگاه دارند یا آیا کاری هست که بتوانند انجام دهند؟ ازکجا درمییابیم که چه کسی چه کسی است؟ اگر انجام یک عمل خاص را به یاد میآوریم یا به نظر میرسد که به یاد میآوریم و کسی واقعاً آن را انجام داده، آن شخص احتمالاً خودمان هستیم. اگر شخصی که آن را انجام داده دقیقا مثل ما به نظر برسد آیا اگر او از جهتی به لحاظ فیزیکی یا مکانی-زمانی به ما پیوسته باشد، این امر دلیل آن است که فکر کنیم او ما هستیم. در اینجا مسئلهی شاهد مطرح میشود. مسئلهای که از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ بر مکتوبات فلسفی مربوط به اینهمانی شخصی سیطره داشته. ما انداموارههای زیستی هستیم. ما جوهرهای غیر مادی فاقد اجزا یا چیزهای مرکبی که از نفس غیر مادی و بدن مادی ساخته شده هستیم. امروزه یکی از دیدگاههای پرطرفدار این است که ما چیزهای مادی متقوم به انداموارهها هستیم. از همان مادهای تشکیل شدهایم که حیوانی از آن تشکیل شده اما ما و آن حیوان چیزهای مختلفی هستیم. در این همانی چه چیزی مهم است؟ فقط من میتوانم مسئول اعمال خود باشم. تنها کسی که نمیتوانم اغلب بهروزی آیندهاش را نادیده بگیرم خودم هستم. علاقۀ ویژه و خودخواهانهای به آینده خودم دارم نه آینده کسی دیگر.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.