یادداشت Elahe
1400/8/16
آلبر کامو در رمان بیگانه تلاش بر بیان احساس پوچی و توضیح آن به شیوه¬های مختلف دارد. این پوچی دقیقا از اولین جمله کتاب آغاز شده و تا آخرین جمله آن ادامه پیدا می¬کند. رمان بصورت اول شخص و از منظر فردی به نام مورسو بیان می¬شود که در الجزایر زندگی می¬کند.داستان دارای دو بخش است که بخش اول به ماجراهای مورسو در مراسم تدفین و پس از آن تا زمان قتل برمی¬گردد و بخش دوم، اتفاقات دادگاه را به نمایش می¬گذارد. داستان مورسو داستانی است عادی با طرز فکری متفاوت. مورسو برای برگزاری و شرکت در مراسم تدفین مادرش مرخصی می¬گیرد. بی¬تفاوتی اتفاقات برای مورسو در همین مراسم مشخص می¬شود. زمانی که او برخلاف عادات و رسوم رفتار می¬کند و بهتر بگوییم، واکنشی ندارد. پس از مراسم تدفین داستان و بی¬تفاوتی¬های مورسو ادامه پیدا می¬کند. وقتی برای او حتی پاسخ مثبت یا منفی دادن به درخواستی بزرگ تفاوتی ندارد. در میان این بی¬تفاوتی¬ها، مورسو به همسایه خود کمک می¬کند و در عملی ناخواسته گرفتار می¬شود. بخش دوم کتاب زمانی را روایت می¬کند که مورسو در زندان است. جریان دادگاه او و رفتار، صحبت¬ها و تفکرات او همگی مبین دیدگاه اوست. در زندان مورسو با کشیشی هم¬صحبت می¬شود. پاسخ¬هایی که او به سخنان و پرسش¬های کشیش می¬دهد نیز پوچ¬گرایی او را بیشتر نمایان می¬سازد. نکته¬ای که در این کتاب قابل¬تامل است، تناسب حالت فضاهای عنوانی و تصویرسازی¬ها با موضوع اصلی کتاب، پوچ گرایی، است. مورسو در بیان عقاید و افکار خود کاملا صریح است و هیچگونه ریا و دورویی در او نیست. از طرف دیگر، نمایش جامعه بصورتی قضاوت¬کننده و سرزنش¬گر در آمده است که قاضی، کشیش و افراد حاضر در محاکمه نماد آن هستند. بیگانه داستانی روان و ساده و مشابه با فلسفه آن، آرام و بی تفاوت نگر است. همانند سایر رمان¬های کامو، تیرگی و ابهام را مدنظر و منبع الهامات خود قرار داده است. با وجود این، داستان تعلیق¬ها و در عین حال، هیجاناتی دارد که دست نویسنده را برای بیان عقاید خود به شیوه¬ها و در مسیرهای گوناگون باز می¬گذارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.