یادداشت محمدعلی

محمدعلی

1401/01/13

                اگر میخواهید حال و هوای معنوی خود را محک بزنید تا ببینید چه میزان منتظر امام زمان خود هستید و چه میزان از ایشان آشنایی دارید، این کتاب مناسب شماست. توجه کنید نویسنده در این کتاب با آوردن تضادی که افراد را در نگاه اول متعجب می کند موضوع را بسط داده؛ در بعضی از قسمت ها بی مورد به موضوعی پرداخته و خواننده را بعضا اذیت می کند...
این کتاب دارای 4 فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار است که هر کدام سیر موضوعی جدایی دارند.
در فصل زمستان ما شاهد توضیحاتی در مورد چالش کتاب هستیم که به نظر بنده با نام "آقا نیا" می توان آنرا شناخت، در این فصل داستانی هیجان انگیز و پر معما مطرح میشود که کتاب قصد دارد در فصل های آینده به آن پاسخ دهد.
در فصل دوم با نام پاییز، که طولانی ترین فصل این کتاب است در حال تلاش برای جا انداختن موضوع کتاب است که چرا افراد می گویند "آقا بیا" اما در واقع حرفی دیگر میزنند؟! به نظر من این فصل تأمل برانگیز ترین قسمت این داستان است چرا که علاوه بر اینکه مثال ها کاملا خیالی بوده اما در عین حال مصداق های آن در زندگی هر فردی وجود دارد.
فصل تابستان نتیجه گیری از دو فصل قبلی است که به دلیل اول شخص بودن کتاب باعث شده تا بسیار راحت فهم تر باشد! این فصل با توضیح مختصر مثال های فصل پاییز، و تعریف داستان های دیگر باعث شده تا خود خواننده به عمق فاجعه و راه حل آن در مجموع دست پیدا کند.
فصل بهار را حتی اگر کل کتاب را نخوانده باشید می توانید مطالعه کنید؛ در این فصل علاوه بر نتیجه گیری کل کتاب و تعریف کوتاه مسیری که طی شده بخش جدا گانه ای در متن آن دارد که نکات مهم زمان غیبت و مسئولیت ها افراد را با ذکر چند داستان واقعی توضیح داده...
دو نکته جالب در کتاب توجه من را جلب کرد: 1. سیر تغییر فصول از زمستان به بهار نشان از ناآگاهی افراد است که طی فرایندی می تواند به آگاهی تبدیل شود و رضایت امام زمان را در پی دارد. 2. نویسنده از مثال هایی استفاده کرده تقریبا تمام آنها را می توان در زندگی روزمره دید و حس کرد افرادی که با شغل ها، ویژگی ها و... در عین حال که حرف یکسانی را می زنند اما عمل آنها متفاوت است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.