یادداشت

Haniyeh

1402/12/19

غم های کوچک
        غم های کوچک از خانواده‌ای اسکاتلندی صحبت میکنه که در گذشته مجبور به مهاجرت میشن و سرپرست خانواده "خالوم روئی" سختی های زیادی میکشه تا بتونه خانواده‌اش رو دوباره سرپا کنه. بچه‌هاش و فرزندان اونها همه خاندان بزرگی رو به وجود میارن که برای هم بسیار ارزشمند هستن. خالوم روئی ها برای همخون خودشون ارزش زیادی قائلن، همینطور برای اسکاتلند و وفاداری به آیین و سنت های قدیمیشون.
داستان از زبان یکی از نوادگان به نام الکساندر روایت میشه که در کودکی در یک تراژدی پدر و مادر و یکی از برادرانش رو از دست میده و مادربزرگ و پدربزرگش اون و خواهر دوقلوش رو بزرگ میکنن. الکساندر روایتگر خوشی ها و سختی های خاندانشه و خاطراتی از گذشته تا حال رو روایت میکنه.

این کتاب همونطور که از اسمش پیداست پر از غم های کوچک خاندان خالوم روئی هست. بعضی وقایع انقدر با جزئیات نوشته شدن که گاهی فکر میکردم شاید براساس واقعیت باشن یا از واقعیت الهام گرفته شده باشن. برای همین خیلی خوب میشه با وقایع ارتباط گرفت، مخصوصا ابتدای کتاب برای من خیلی تاثیرگذار بود.
مشکلی که با کتاب داشتم، این بود که هر فصل یه موضوع بود و یه خاطره رو روایت میکرد و فقط چند صفحه داشت. این باعث میشد هی از این شاخه به اون شاخه بپرم و وقتی چند روز میگذشت و میومدم کتابو باز میکردم اصلا یادم نبود تا کجا رسیدم و چی خوندم. یه سری خاطرات هم برام زیاد قابل توجه نبودن و اجمالی نگاه انداختم. 
برام سه ستاره هست ولی بنظرم ممکنه اگر زمان دیگه‌ای بخونمش نظرم درموردش این نباشه. مثلا حوصله خوندن اون خاطرات معمولی رو هم داشته باشم. برای همین ۴ ستاره شد.
امیدوارم یه روزی در آینده دوباره بخونمش و ببینم با درک چند سال بعدم نظرم در موردش چه خواهد بود.
پیشنهادیه.

اگر دوست داشتید با کتاب بیشتر آشنا بشید، میتونید این مطلب رو در مورد کتاب بخونید:

https://vinesh.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9/

      
1

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.