یادداشت امیرحسین چمن
1402/7/2
نمایشنامهای مطنطن، با زبانی شوخ و طعنهزن، بر اسباب قدرت و پرورندهتن. ویژگی اصلی نمایشنامه بهنظرم استفاده از آوازها و متون قدیمی تعزیه و شعرهای عامی و کوچهبازاری در بستر داستان بود، گه گاه با دخل و تصرف. از این بابت نشاندهندهی خلاقیت و مطالعه نویسنده بود. نمیدانم اما گمان میکنم نگارنده در تصور اجرا و شخصیت سیاه به نمایشهای قدیمی ایرانی نظر داشته، واجب شد کتاب بیضایی رو بخونم (نمایش در ایران). در کل طنز و طعن جالب بود، اما باز هم عالی نبود و یک جاهایی نتوانستم با طنین دیالوگها همراه بشم. داستانش هم جالب بود، اما نه درگیرکننده، خلاصهش: به فرمان خانبابا سلطنه شیری برای محافظت از شهر میآورند در برابر اجانب، اما والیان و سربازان از قحط گوشت کبابش میکنند و یک لقمه. سیاه ننهمردهای را در جلدش میکنند تا خانبابا نفهمد، اما در نخستین آزمون شورشیها به انبار خانبابا میزنند. خانبابا دستور میده یک شیر چینی بیارن که دلش به حال مردم خودی نسوزه، همه رو بِدَرونه و نسلشونو بسوزونه. اما دریغ که بهجای شیر یه دختر جوون رو میآرن، باز تو پوست شیر. دختر و سیاه هم دم میشن، تا بالاخره اجنبی حمله میکنه. خانبابا و دم و دستگاهش در میرن خارج، سیاه و دختر و سیاهپوشان بر آن میشن از مملکت دفاع کنند و تمام.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.