یادداشت کتاب‌فام

        ۳۶۰ صفحه در ۸ ساعت و ۲۰ دقیقه.

وقتی «ظرافت جوجه‌تیغی»، این رمان تاریک اما رهایی‌بخش منتشر شد، روزنامه «فیگارو» آن را "پدیده‌ی یک دهه" نامیدش و در جاهای دیگر مقایسه‌هایی با «مارسل پروست» وجود داشت. آیا این کتاب در حدّ و اندازه‌هایی که درباره‌اش تبلیغ می‌کنند هست؟ بله، می‌شود گفت که تقریبن هست. این رمان، اثری‌ست عمیق اما در دسترس، نه قابل مقایسه با «پروست» در هیچ شکل و قاعده‌ای، اما به خوبی توانسته که مرز بین داستان‌های ادبی و تجاری را طی کند. این رمان فلسفی جذاب که در زیر وزن حجم ایده‌هایش کمر خم کرده، در حقیقت به یک زیرسبک تعلق دارد: کتابی که با روکش فکری خود بسیار به مذاق خواننده‌اش خوش می‌آید با دو راوی متفاوتش: یکی سرایدار ۵۴ساله‌ی (رُنه) به‌ظاهر بی‌سواد و به زعم خودش زشتِ خپل و کوتاهی که پنهان از چشم ساکنین متموّل ساختمانش، فلسفه‌ی «هوسرل» را تحقیر می‌کند، علاقمند به فیلم‌های «اُزو»ست، «مالر» گوش می‌دهد و چنان شیفته‌ی «تولستوی» است که نام گربه‌اش را «لئو» گذاشته است و دیگری، دختر ۱۲ساله‌ی (پالوما) بسیار تیزهوش پولداری که تمام سعی‌اش را می‌کند که خود را تا حدّ اطرافیانش پایین بیاورد و قصد دارد در روز تولد سیزده‌سالگی‌اش خودش را از این "زندگی بیهوده" خلاص کند و خودش را بکشد و ناگفته پیداست که خواننده از همان ابتدا پی به شباهت‌های این دو شخصیت می‌برد.
‌
این کتاب چنان غرق در کلاس اجتماعی‌ست که ممکن است کمی برای خواننده گیج‌کننده شود، چنان سیاه‌وسفید کشیده شده و نقد اجتماعی‌اش چنان شدید است که به راحتی آن را قابل تحسین می‌کند و طبقه‌ی اجتماعی مورد هدفش را سراسر پوچ جلوه می‌دهد: دنیایی که با آن جهان‌بینی سفت و سختش در آن، طبقه برای هرچیزی تصمیم می‌گیرد.
فلسفه‌پردازی‌ها در کتاب، همانطور که «رُنه» و «پالوما» هر دو در مورد معنای زندگی در سرگردانی به سر می‌برند، گاهی اوقات مورد توجه قرار می‌گیرد، اما بحث‌های بی‌امان ضدّ نظام می‌تواند گاهی خسته‌کننده باشد.
«ظرافت جوجه‌تیغی»، هوشمندانه، آموزنده و متحرّک است و انگار خواننده را به گذراندن یک دوره‌ی تصادفی فلسفه پرت می‌کند همراه با عشقی افلاطونی. اگرچه که داستان در برخی جاها سرگردان می‌شود اما اثر تحسین‌برانگیزی‌ست سزاوار خواندن که خواندنش را به همگان توصیه می‌کنم.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.