یادداشت عرشیا برادران

                فردا و فردا و فردا، یه داستان از زندگی چند آمریکایی که طراح‌بازی‌ن. کتاب قشنگی بود. دوستی و عشق زیبایی رو بیان کرده بود، عشقی بدون عاشق و معشوق بودن. موضوع کتاب هم که کلاً نوین و خاص بود.
  داستان کتاب خیلی ویدیو گیمیه و به من به عنوان یه گیمر خیلییی خوش گذشت. اگه گیمرید و دوست دارید گاهی کتاب بخونید، اول بیاید سراغ این کتاب.

  اما خاصیت اصلی کتاب، نه موضوعش بود نه قشنگی‌ش و نه زندگی آمریکایی، این کتاب یکی از بهترین روایت‌های ممکن رو داشت. در تعجبم که چرا نقدها و نظراتی که خوندم خیلی توجه به روایت کتاب ندارن، اما روایتی که کاملاً خطی نباشه، برای من خیلی جذابه. مثل فیلم پالپ فیکشن ترنتینو.


  تو یه بخش از کتاب (بخش هفتم)، خواننده در نقش یکی از شخصیت‌ها قرار می‌گیره و به نظرم بهترین بخش کتاب بود. دقیقاً یک آئورا (کتابی اثر کارلوس فوئنتس) توش دیدم که غمگین‌تر شده بود. توصیف‌هاش اونقدر ادبی نبود، ولی به شدت هوشمندانه بود.


  به ترجمه‌ی کتاب هم یک اشاره‌ای کنم که عالیه، درسته سانسور داره توش، ولی مترجم تلاش کرده که نه داستان آسیب ببینه و نه اینکه خیلی غیرقابل فهم باشه سانسورها.

  این رو هم اشاره کنم که کتاب قرار نیست شما رو غافلگیر کنه یا از شدت خوب بدنش به وجد بیاید. مفاهیم عمیق فلسفی و این چیزا هم نداره، بیشتر زندگی محوره، زندگی چند بازی‌ساز به همراه دوستی خاصشون. پایان عجیب غریبی هم نداره. اما به عنوان یک کتابی که در مورد زندگی چندتا جوونه بهترین حالتیه که می‌تونست باشه.


  در کل کتاب به شدت زیبا بود. طولانی بود، ولی تو زمان خوندن این کتاب، وقت خالی داشتم برای همین زود به پایان رسید. پیشنهاد می‌شه به‌شدت، البته کتاب زندگی آمریکایی‌هاست، به قولی بی‌بند و باری اخلاقی به عقیده‌ی بعضی‌ها زیاد داره (منظورم توصیفات جنسی به شدت صریحه) پس اگر با اینجور چیزها مشکل دارید، سمت کتاب نرید. :)
و باز هم اشاره کنم، روایت این کتاب عالیه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.