یادداشت کوثر دماوندی
1401/3/14
هوالحق    فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین ای همنشین صابران افرغ علینا صبرنا یک روزی یک نوجوونی به خاطر اعتقاداتش به خاطر وطنش؛ راهی جبهه جنگ میشه، جلوی چشماش دوستانش شهید میشن، خودش مجروح و سپس اسیر میشه و در اسارت جانباز هیچ وقت فکر کردیم چه بر سر اسرا اومد؟؟ چه روزهای سختی رو گذروندن که در باور هیچ آدمی نمیگنجه، چه مردانی در غربت به شهادت رسیدن و هیچ وقت جنازه شون به وطن برنگشت، گرسنگی؛ توهین؛ غم از دست دادن دوستان؛ شکنجه... بهترین کتابی بود که راجع به دوران اسارت خوندم سر تعظیم فرود میارم در برابر تمام مردانی که مرد بودن را در عمل نشون دادن، و پای تمام اعتقاداتشون ایستادن در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند روبه صفتان زشت خو را نکشند گر عاشق صادقی ز مُردن نهراس مردار بود ؛ هر که اورا نکُشند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.