یادداشت محمد بهمنی

        این کتاب رو بیش از یک بار باید بخوانید .

نحوه روایت به گونه ای هست که انگار راوی در خواب تب آلودیست و هذیان می گوید . 
ملغمه ایست از قطعه های پاره پاره یک سرگذشت که هر بخش آن بصورت جداگانه و خارج از سیر زمانی اصلی خود آشکار می شود . باید همه کتاب را بخوانید تا این سرگذشت را بدانید و بعد از نو بخوانید تا جوهر کتاب را بفهمید . 
این در هم آمیختگی و بی نظمی فکری تب آلود هذیان وار بخوبی حال گوینده ی عاشق این سرگذشت را می نمایاند . پسرکی که بعد از سالها هنوز در تب این عشق می سوزد و از دست می رود . 
درضمن
هلیا نام نوی زیبایی بود برای زبان فارسی  که در این کتاب آفریده شد . و انعکاس تکرار این نام در متن زیباییش را دو چندان می کند .
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.