یادداشت علیرضا خشنود
1401/10/19
بهنام خدا… خیلی وقت بود دنبال این کتاب بودم تا اینکه ۲ هفته قبل در شهرکتاب مشهد روی قفسه کتابها پیداش کردم و کتاب بعدی برای مطالعهام در نظر گرفتم. خواندنش من را به دورانی ویژه از زندگیام برد و همهی وجودم را آه غریبی گرفت. روی ماه خداوند را ببوس نوشته مصطفی مستور یک رمان داستانی و بسیار خواندنیست که نویسنده شما را غرق مطالعه کتاب میکند و تصویرسازی فوقالعادهای را برای شما ایجاد میکند. نگاه بسیار عمیق و فلسفی نویسنده در این کتاب قابل تقدیر است که دریافت جایزه قلم زرین برای آقای مستور، ارزشمندی این کتاب را تصدیق میکند. بخشهایی از این کتاب: - باید قبل از مردن ناخنهام را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین میکشند به یادگار شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن خودم را جا بگذارم. اگر امروز چیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته باخبر خواهد شد؟ اگر جای پای مرا دیگران نبینند، من دیگر نیستم. اما من نمیخواهم نباشم. نمیخواهم مثل بیشتر آدمها که میآیند و میروند و هیچ غلطی نمیکنند، در تاریخ بیخاصیت باشم. نمیخواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم. - رادیو، تلوزیون، روزنامه و ماهواره تنها کارشون اینه که اگه نه بمبباران، اما مثل باران اطلاعات پراکنده و اغلب بیخاصیت رو سر شما بریزند. این که در بازار بورس فلانجا چه تغییری رخ داده یا تلسکوپ هابل اخیرا از دورترین نقاط فضا چی شکار کرده یا این که در اثر سقوط هواپیمایی در نبراسکا شصت و پنج نفر کشته شدهاند… ، چه فایدهای برای ما داره؟… داناییِ پریشان از جهل بدتره چون به هر حال در ندانستن آرامشی هست که در دانستن نیست. - به هر حال همه، هیچ چیز نیستند مگر مجموعهای از رفتار. وزن معنوی هر کس مجموع وزن رفتارهاشه. به نظر میرسه که هر انتخاب مثل خطی است که بر صفحهی سفید هستی خودمون میکشیم. بسیاری از آدمها که انتخابهاشون خوب نیست در طول زندگی مجموعهای از خطهای کج و کوله و نامفهوم تولید میکنن که هیچ معنای روشنی ندارن. اما اونها که انتخابهاشون درسته، رفتارهاشون خطوط متوازن و معناداری رو به وجود میآره. چیزی شبیه به یه تابلو نقاشی. #روی_ماه_خداوند_را_ببوس #مصطفی_مستور
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.