یادداشت امیر امامی

        ترجمهٔ پری صابری و شاملو را همزمان خواندم و اجرایی دانشجویی و ضعیف از آن را هم در یوتیوب دیدم. یرما حدیث اسارت زن در جامعه‌ای کوچک، سنتی و مردسالار است که جای گوسفند در آغل و زن در خانه است؛ ویکتور، معشوق دوران نوجوانی یرما، در جای دیگری مقام مرد را در پشت گاوآهن تصویر می‌کند.
«یرما» ظاهراً یعنی بایر و ویران و نابارور؛ این نام که در آغاز به زن داستان داده شده، در پایان جای خود را در شوهر یرما، یعنی خوآن، می‌یابد. زن داستان نیست که مطابقتی با طبیعت ندارد؛ مردِ سالار داستان از آغاز زن‌ستیزانه یرما را خانه‌نشین می‌کند و با سرشت طبیعی او می‌ستیزد و در پایان داستان، پیرزن کافر فاش می‌کند که آنکه با طبیعت نیست و نازاست مرد است و سزاوار مجازات؛ و یرما در واکنشی تراژیک خود را به نیستی می‌کشاند.
شاعرانگی در تمام نمایشنامهٔ لورکا موج می‌زند و در اثر او به نظر می‌رسد که نشانه‌های بسیاری از فرهنگ عمومی و زندگی روستایی مردم زمانهٔ او وجود داشته باشد اما در ترجمه‌ها نمود نیافته است. 
بخشهایی از نمایش شعر است و ظاهراً متل؛ شاملو آزادانه این شعر و متل‌ها را ترجمه کرده و هرچند زیباست اما روح اصلی اثر نیست بلکه روحی جدید در این کالبد است.  شعرهای متن ترجمهٔ صابری هم ظاهراً به ترجمهٔ یدالله رویایی است که اگر فرضا دقیق باشد، دو نکته دارد؛ یکی اینکه رویایی ظاهراً چیزی از وزن شعر نمی‌داند و دیگر اینکه گیج‌کننده و آزاردهنده است. شاید به همین دلیل است که شعرها از آن اجرای ضعیف مدرسهٔ بازیگری حذف شده بود. 
اگر اجرای دیگری از آن سراغ دارید که دردسترس است، لطفا مرا از آن مطلع کنید.
      
308

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.