یادداشت دخترِ شرلیام.

        شاخه های من برای توست، گرچه برگ های من یکی یکی
با نسیم صبح زود رفته اند...
 گرچه خشک و خالی ام، گوش من همیشه خدا پر از صدای توست
همچنان روی شاخه های من بمان...
دانه دانه برگ می‌دهم، بهار می‌شود، دوباره سبز می‌شوم.
صبر کن. ببین. پرنده جان.

دنبال یه کتاب بودم که به وضعیت الانمون و جنگی که درگیرش هستیم مرتبط باشه و انتخاب زیبایی بود:))
لحن ساده و صمیمی و یه روایت خودمونی و کمی هم غم انگیز از جبهه، کودکان جنگ و اتفاقات بعدش از زاویه دید شخصیتای مختلف و دوست داشتنی... خیلی تونستم باهاش ارتباط بگیرم و توی این روزا بهتون پیشنهادش میکنم.
      
39

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.