یادداشت مجید اسطیری

درخت انجیر معابد
        1. این کار یک محور اقلیمی مرتبط با باروهای کهن مردم درباره تقدس دارد که در باور مردم به مقدس بودن درخت انجیر معابد متجلی شده اما حجم خیلی کمی از داستان جلد یک را به خودش اختصاص میدهد. حتی کشمکش خیلی کمی هم پیرامون قضیه مقدس بودن یا مقدس نبودن درخت شکل میگیرد. چون تقریبا به جز فرامرز همه شخصیتها یا به تقدس درخت باور دارند یا به هر حال حرمتش را نگه میدارند.

2. یک محور دیگر کار ظهور یک تجدد ویرانگر در همان بستر اقلیمی است که در قالب مجتمع ساختمانی تجلی پیدا کرده. مجتمع ساختمانی را مهران دارد میسازد که خودش مظهر دست اندازی به ناموس خانواده اسفندیار خان است. پدرخوانده تریاکی و مال دوستی که همه حرمتهای خانواده را پامال میکند. بنابراین یکی از مهمترین محورهای اثر نقد مدرنیته بی ریشه و بی اصل و نسب است و این فرازها خیلی من را یاد "خوشه‌های خشم" میانداخت

3. یک محور اساسی دیگر رمان نگاه اخلاقی نویسنده به انسان است. انسان هرقدر هم زیرک و فرز باشد باز بازیچه دست تقدیر و نیروهای سرنوشت است. مظهرش قهرمان داستان یعنی فرامرز است. اتفاقا مثل جاد در خوشه های خشم فرامرز هم اول داستان با خلاصی از زندان وارد قصه میشود. به خیال خودش زمام زندگی اش را در دست دارد و انتقام پدرش را از مادر بی تعهد و پدرخوانده بی شرافت خواهدگرفت اما راهی به جایی نمیبرد و خیلی زود اسیر افیون میشود

4. به لحاظ فرمی نمیدانم احمد محمود کجای نقشه کلی مکتب جنوب قرار میگیرد اما این را محکم میتوانم بگویم که شبیه ترین نویسنده ایرانی به همینگوی حتما احمد محمود است که پیدا کردن یک جمله غیر نمایشی، پیدا کردن یک تعبیر عاطفی در رمانش از پیدا کردن سوزن در انبار کاه سخت تر است. لعنتی همین این قدر جذابش میکند. و البته مخاطب عادی را شاید پس بزند

-
بعد نوشت: بعد از خواندن جلد دوم میتوانم بگویم مورد سوم را اشتباه برداشت کرده بودم. اتفاقا محمود میخواهد بگوید انسان بزرگتر از طبیعت است. فرامرز هم از درخت انجیر و هم از مواد مخدر به نفع خودش استفاده میکند
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.