یادداشت MESHKAT
1402/1/12
4.4
6
بسم الله الرحمن الرحیم ):♡ دلم تنگ می شود ، برای پسری به نام رمی که با سازش میان خیابان ها جولان می دهد و برای نان شبش می نوازد. با خودم می گویم ، کاش پسرانی مانند رمی و ماتیا هرگز وجود نداشته باشند. رمی پسرکی ۸ ساله که از مادرخوانده اش باربرین جدا می شود و قدم می گذارد به راهی که در آن هیچ خانه ای نیست. پسری که دست به دست می شود میان انسان هایی که گاهی دوستش دارند و گاهی شلاق نفرت را بر بدنش فرود می آورند. دست سرنوشت چه زیبا قالی زندگیش را بافت ، با وجود سختی هایش اما به رویایش رسید. میانه شب ، هنگامی که آخرین برگه کتاب را می خوانم با خودم زمزمه می کنم: دوست باید مانند ماتیا باشد ، حتی اگر نخواهی ، بماند و بجنگد برای تو.
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.