یادداشت امیرعلی مینکی
1404/6/2
مثل قدم زدن در فضای مهآلود یک مدرسهی قدیمیست؛ جایی که سکوتش پر از زمزمههای نشنیده است. با هر صفحه، حس تعلیق و بیاعتمادی عمیقتر میشود—انگار چیزی در دیوارها پنهان است، چیزی که منتظر کشف شدن است. ترس در این داستان، نرم و خزنده است؛ نه از نوع فریاد و خون، بلکه از جنس نگاههای نگران، خاطرات گمشده، و رازهایی که زیر سطح روزمرگی پنهان ماندهاند. و در دل این تاریکی، نوری هست—نه فقط زیر دریاچه، بلکه در دل شخصیتها؛ نوری که شاید راهی به سوی حقیقت باشد،
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.