یادداشت امیرعلی مینکی

        
مثل قدم زدن در فضای مه‌آلود یک مدرسه‌ی قدیمی‌ست؛ جایی که سکوتش پر از زمزمه‌های نشنیده است.  
با هر صفحه، حس تعلیق و بی‌اعتمادی عمیق‌تر می‌شود—انگار چیزی در دیوارها پنهان است، چیزی که منتظر کشف شدن است.  
ترس در این داستان، نرم و خزنده است؛ نه از نوع فریاد و خون، بلکه از جنس نگاه‌های نگران، خاطرات گمشده، و رازهایی که زیر سطح روزمرگی پنهان مانده‌اند.  
و در دل این تاریکی، نوری هست—نه فقط زیر دریاچه، بلکه در دل شخصیت‌ها؛ نوری که شاید راهی به سوی حقیقت باشد، 
      
59

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.