یادداشت سعید بیگی

سعید بیگی

سعید بیگی

16 ساعت پیش

        نثر کتاب خوب، خوشخوان و بسیار روان است. در این کتاب؛ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «آنتیگون شاهدخت بی‌پروا» از «فرانسواز راشمول» می‌خوانیم که بازآفرینی شده است.

اصل ماجرا همان است که در آثار «سوفوکل» خوانده‌ایم؛ اما در اینجا داستانی مفصل را شاهدیم که جزئی‌ترین نکات هم بیان شده و ناگفته نمانده‌اند.

یعنی نویسنده داستان را با فراز و فرودهایش به طور کامل روایت می‌کند و جاهایی که در اصل اثر به اشاره‌ای گذرا بسنده شده بود؛ اکنون به تفصیل توضیح داده می‌شود تا هیچ مطلب یا پرسشی در ذهن خواننده بی‌پاسخ نماند.

در این کتاب هم، دایه حضوری کمرنگ دارد و گفتگوی نه چندان مفصل «کرئون» و «آنتیگون» را هم شاهدیم که البته مانند اصل اثر، همان دایی و خواهرزاده هستند.

در پایان داستان «کرئون»؛ «آنتیگون» را به غاری می‌فرستد تا در آنجا حبس شود و به مرور بمیرد؛ اما «آنتیگون» خود را چون مادرش حلق‌آویز می‌کند و نامزدش «هیمن» وقتی از ماجرا باخبر می‌شود؛ پس از سرزنش پدر، به سراغ «آنتیگون» می‌رود و با دیدن جسد او خود را می‌کشد و قصه تمام می‌شود.

به نظر می‌رسد که این کتاب به اصل اثر وفادار بود و در مجموع روایتی خوب و خواندنی داشت و پایانش هم قابل قبول و حماسی‌تر بود.
      
1.3k

32

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.