یادداشت محمد ابراهیم آبادی
1404/5/6
رمان حاضر با نثری دقیق و روانشناسانه، به کاوش در دنیای درونی شخصیتها، بهویژه نوجوانی حساس و آسیبپذیر، میپردازد. محور اصلی داستان، دختر نوجوانی به نام پورتیا کوئیل است که پس از مرگ مادرش، برای زندگی نزد برادر ناتنیاش توماس و همسرش آنا به لندن فرستاده میشود. پورتیا دختری سادهدل، خام و پاکدل است که بهتازگی وارد دنیای سرد، کنایهآمیز و طبقاتی انگلستان بین دو جنگ شده است. در این فضا، او تلاش میکند جایگاه خود را بیابد، اما با بیاعتنایی عاطفی اطرافیان و بیرحمیهای عاطفی افراد بهظاهر فرهیخته مواجه میشود. بوئن با نثری پیچیده اما استادانه، لایههای روانشناختی شخصیتها را میکاود. جملات او گاه طولانی و تأملبرانگیزند و بیانگر تنشهای درونی شخصیتها هستند. سبک او بین رئالیسم کلاسیک و مدرنیسم در نوسان است؛ بهخصوص در شیوهای که زاویه دید سوم شخص محدود را بهکار میگیرد تا به تدریج درک ما از شخصیتها را شکل میدهد. پورتیا نمادی از صداقت و معصومیت است، در حالی که دیگران، مانند آنا و حتی معشوق او ادی، با فریبکاری یا بیتفاوتی، او را ناامید میکنند. یکی از نقاط قوت رمان، شخصیتپردازی دقیق و چندلایه است. پورتیا نه صرفاً قربانی است و نه صرفاً نماد معصومیت؛ بلکه دختری با نیاز به دوستداشتن و فهمیدهشدن است. آنا، با آنکه اغلب بیرحم و سرد به نظر میرسد، شخصیتی پیچیده با تنهاییها و زخمهای عمیق است. این کتاب رمانی است تأملبرانگیز دربارهی آسیبپذیری انسان، زوال عاطفه در دنیای مدرن و تضاد بین ظاهر و باطن روابط اجتماعی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.