یادداشت آگاتاهد.

        خدا میدونه چقدر برام سخته که برای این جلد _یا بقیه‌شون_ یادداشت بزارم. ولی خودمونیم، حیفه.🥲
تنها کتابی که همچین بلایی سرم آورد آنی شرلی بود: شیش سال تموم هرشب و هرروز میخوندمش تا تک تک کلمات رو حفظ شدم، و باز هم می‌رفتم سراغش. کم کم جزئی از خودم شده بود در حدی که الان وقتی میرم سراغ کتابای مونتگمری میفهمم چقدر از شخصیت خودم و نظراتم طبق کتاب‌هاش شکل گرفته.
فکر نمی‌کردم بازهم به همچین کتاب یا مجموعه‌ای بر بخورم که بخوام هزار بار بخونمش، زندگیش کنم، حفظش کنم و همه‌جا همراهم باشه و درنهایت جزئی از خودم شه.
آتش بدون دود برام همچین چیزی بود. عاشق تک تک جملات شدم. چه گزارشی‌ها، چه عاشقانه‌ها و چه بحث های آلنی با قلیچ بلغای راجب خدا و مذهب. 😀

فقط همین. باید چند صد بار بخونمش تا بلاخره خودم تموم شم.
      
332

51

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.