یادداشت علی حاجیلو
1402/1/19
آنقدر نام این کتاب را شنیده بودم که با توقع بالا شروع به خواندن آن کردم و احتمالا همین امر سبب شد که از "چشمهایش" لذت کافی را نبرم. موضوع کتاب موضوع منحصر به فردی است و در کل تعلیقهای خوبی دارد. در بخشهای نخست کتاب هر فصل که پیش میرفت حس میکردم مطلب دیگری برای عرضه وجود ندارد، اما داستان ادامه پیدا می کرد. نکته ی آزار دهنده این است که شخصیتهای کتاب به خصوص شخصیت زن داستان روزنامهای هستند. گویی خود نگارنده هم متوجه این قضیه میشود و در صفحهی۱۳۷ از زبان فرنگیس به این مساله اذعان میکند. اگر این تناقض فقط در شخصیت زن هویدا بود میشد گفتههای زن را در قبال تناقضهای درونی خود قبول کرد و آن را جزئی از شخصیتپردازی نویسنده دانست؛ اما این تناقضگوییها در شخصیت ناظم و مادر دختر هم به شدت به چشم میخورد. شخصیتها لنگدر هوا هستند و در هر قسمت از داستان توصیفاتی گاه ضد و نقیض درباره آنها میخوانیم. نگارنده سعی دارد شخصیتهایی خاص طراحی کند، از این رو دچار اغراق و در خیلی جاها دچار تناقض میشود. قلم بزرگ علوی به شدت روان و سهلخوان است. اما در خیلی جاها لحن داستان شبیه داستانهای پاورقی است و این به شدت برای من آزار دهنده است. مطلب دیگری که باید به آن توجه کرد رویکرد ضد دیکتاتوری( بخوانید ضد رضاخانی) رمان است که احتمالا در زمان چاپ رمان، باعث تاثیرگذاری و جذاب بودن آن شده است. اما برای خواننده امروز ارزشی ندارد. دربارهی اینکه بزرگ علوی را در زمرهی نویسندگان جریان ساز داستاننویسی ایران میدانند بحثی ندارم، اما بدانید که در چشمهایش به هیچ وجه با یک شاهکار طرف نیستید. اگر قصد دارید این کتاب را بخوانید، سطح توقع خود را پایین بیاورید.
27
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.