یادداشت معصومه سعادت

کیمیاگر
        وقتی آدم می گه فلان کتاب فانتزیه، اون هایی که کتاب خون نیستن یه سری اتفاقات پشت سر هم میاد تو ذهنشون که آخرش آدم خوبا بدون این که آسیبی ببینن، پیروز می شن!

اون ها احتمالا اگر کتاب هایی مثل این رو بخونن، باز هم همینطور فکر می کنن!

داستان درباره یه خواهر برادر دو قلوئه (مد شده خواهر برادرای دو قلو کارای خفن بکنن؟!) که می فهمن قدرت های ماورایی دارن و می رن تو تیم نیکلاس فلامل اینا که زندگی جاودان دارن. کلللللل کتاب مربوط به دو روزه! 

توی این کتاب نیکلاس فلامل و زنش رو که کیمیاگر و شیمی دان بودن رو در حد یه جادوگر تنزل مقام دادن! دو تا جادوگر که زندگی شون به یه کتاب بنده!...

دوستش نداشتم. بی منطق و لوس و مسخره بود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.