یادداشت زهرا ساعدی

        «تصاویر به دلایل مختلف در یاد می‌مانند: بعضی به این خاطر که چیزی را به ما نشان می‌دهند که نمی‌دانستیم، بعضی به این خاطر که آنچه را گمان می‌کردیم می‌شناسیم به گونه‌ای دیگر نشان‌مان می‌دهند، و بعضی هم صرفا به این خاطر که بعدا بتوانیم آن‌ها را نسبتاً خوب و به جا به یاد آوردیم.»  نگاهی به عکس‌ها، جان سارکوفسکی، ترجمه‌ی فرشید آذرنگ، برشی از کتاب
خاک کارخانه را همون موقع که درآمد خریدم. مستندنگاری بود و همین برای اینکه مجاب شوم به خرید کتاب کافی بود. اما نخوانده بودمش. مثل چندین کتاب دیگری که خریده‌ام و نخوانده‌ام.
بهمن ۱۴۰۲ به واسطه‌ی محل کار با شیوا خادمی، نویسنده‌ی کتاب آشنا شدم و رابطه‌ی دوستی‌مان شکل گرفت. امسال فکر کردم وقتش رسیده سراغ این کتاب بروم. کتاب همان‌طور که از نامش پیداست روایت کارخانه چیت‌سازی بهشهر از زبان غالبا کارگران و چند مورد سرپرست و مدیر است. کارخانه حالا نابود شده و هرچه 
می‌شنویم از گذشته است نه آینده. 
نویسنده در جای‌جای کتاب از سوال‌هایی می‌گوید که در جست‌وجوی آن‌هاست. حین خواندن کتاب چیزی برایم سوال شد که در‌ تمام طول کتاب درگیرم کرد؛ افراد حاضر در مصاحبه غالبا به کارخانه عشق دارند و همان‌طور که در ابتدای کتاب هم آمده این عشق امروز در محیط کار کمتر دیده می‌شود.  مدام درجست‌وجوی جواب این سوال بودم. در مصاحبه‌ها می‌خوانیم کار سخت بوده و زیاد. سروصدای کارخانه هم که مجال چندانی برای دوستی باقی نمی‌گذارد؟ پس این تعلق خاطر از کجا می‌آمده؟ چیز دیگری که در روایت‌ها خودنمایی می‌کرد هویتی بود که کارخانه به افراد می‌بخشید. کار در کارخانه انگار مهر تاییدی  بود بر سجایای اخلاقی.
روایت همه‌ی حاضران کتاب را دوست داشتم اما انگار بعضی‌ها بیشتر به جانم نشست: سد معصومه که کنارش راحتی و انگار چند سال است می‌شناسی‌اش، نوروز آشپز کارخانه که دلتنگ زنش است و شبیه پیرمردهای دوست‌داشتنی که در خیابان می‌بینیم و همه لبخند به لب دارند، حاج محمدعلی مزینانی که به آمریکا سفر کرده و ریز به ریز اتفاقات را نوشته و شهربانو ایزدی که داستانش شبیه قصه‌ی فیلم‌هاست. 
نکته‌ی دوست‌داشتنی دیگر این کتاب برای ما حضور پررنگ صداهای زنانه بود که من آن را بی‌ارتباط به نویسنده‌اش نمی‌دانم. نویسنده‌ای که زن بودن خودش به فهمیدن دنیای زنانه و اعتماد مخاطب به او و باز کردن سفره‌ی دل کمک کرده.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.