یادداشت
1402/8/4
نویسنده هایی که عاشقهای زیادی دارند را معمولا تا جایی که زورم برسد، با عاشقانشان تنها میگذارم. این است که برای موراکامی خواندن، سالها صبوری کردم. گذاشتم 《کافکا در کرانه》بهدستهای کافهها و مترو و صفحه های اینستاگرام، موراکامی را کمی رها کنند تا سر فرصت من کتابی از او باز کنم. اتفاقا دلم هم نمیخواست اولین کتاب، آن مشهورترینش باشد. 《بعد زلزله》 من را در صفحات ابتدایی، یاد خیلیها انداخت. یاد عباس کیارستمی و زلزلهی منجیل، یاد ناتسومه سوسهکی و شکلی که از جهان داستانش می شناسم، یاد دنیای جزئیات روابط در داستانهای کارور و جومپا لاهیری و آلیس مونرو که همه محبوب منند. هرچه جلوتر رفتم، با وجود فاصلههایی که بین مطالعه برایم ایجاد میشد، دیدم دلم نمیخواهد کتاب تمام شود و این یعنی به نظرم قلم موراکامی در نوشتن داستانهای محکمی از روزهای بعد زلزله، اصلا نلرزیده است! این مجموعهداستان فضای بسیار خوبی برای فکرکردن حول موضوعات مختلف و جزئیات روابط انسانی به من داد و درگیری شیرینی برایم ساخت.
19
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.