یادداشت فاطیما

فاطیما

فاطیما

1404/1/13

        انتظاراتم بالا بود. 
آویدوریان این انتظار رو تو دو مورد به حد والایی برآورده کرد : یک در فضاسازی و دو در دنیاپردازی. ولی متاسفانه در زمینه پایان داستان و شخصیت پردازی نه. در یکی کم گذاشت و در یکی عجله کرد.
پایان عجولانه ی کتاب رو میتونیم به امید داشتن برای جلد های بعدی ، هر چند امیدی واهی ، بپذیریم. ولی درمورد شخصیت پردازی نه . به نظر من با اینکه داستان پر بود از کاراکتر های پر پتانسیل و عمیق ، ولی نویسنده نتونسته بود در حدی که لایق کاراکترهاست اونها رو نمایش بده ، به طوریکه خیلی از اونها در طول داستان با وجود داشتن دیالوگ ، از کادر بیرون می‌موندن و ما نمیتونستیم باهاشون ارتباط زیادی بگیریم. ( شلتون ! با توئم ! تو کاراکتر موردعلاقم بود مَرد ! میخواستم بیشتر بشناسمت🥲 )
و یه چیز دیگه ، به نظرم یکم زیادی تمرکز کرده بودن روی شاه و ملکه ، و برخلاف کاری که امیلی رودا یا برندون سندرسون تو نوشته هاشون میکنن ( ارجحیت بخشیدن ماجراجویی به عشق ) ، آقای برنجستانکی تمرکز زیادی داشت روی عشق ، و این با وجود دوست داشتنی بودن ، با روند داستان همخونی زیادی نداشت.
این بود از نقد کتاب ، حالا بیاین منطق رو بندازیم دور و احساسات رو بریزیم وسط :
واقعا دوستش داشتم. وقتی به چشم یه فانتزی ایرانی بهش نگاه میکنم که تمامی عناصرش از خیالپردازی یکی از تبار خودمون روی کاغذ اومده واقعا برای صنعت نویسندگی ایران ذوق میکنم این هوا ! 
شاید اشتباه باشه ، ولی نظرم رو میخوام درمورد نمادها بگم. بالاخره هرچه نباشه ، داستان ، چیزی نیست جز روایتی افسانه ای از پیدایش بشر !
از نظرم انسان های بالدار نمادین برای فرشته ها ، و اون سرزمینی که سوسا ازش سخن گفت ( که پروردگار ستاره جاودان میخواد انسان های بالدار و پیروانشون برن اونجا و زمین رو به نفع بشر ، آدامیس و ریحاوا ترک کنن) میتونه نماد بهشت عدن باشه. بهشتی که فرشته ها توش ماندگارن...
خیلی اعتقادیش رو کار ندارم ، ولی اگه این نمادا درست باشه ، میتونه به افسانه بال و پر زیادی بده !
هنوز سوالای زیادی دارم. مثلا اینکه چرا تو داستان اصلا حرفی از حیوانات اهلی آورده نشده بود ؟ چرا شلتون از نظر دورنان با آرسن هیچ فرقی نداشت ، درحالیکه آرسن خواستار حق برابر مینرها و بالدار ها بود ، ولی شلتون میخواست اونها تو رتبه پایین تری باشن ؟ آیا دورنان ، حتی لحظه ای، سروگان رو در شلتون میدید ؟ و آرسن رو در خودش ؟ و چرا ماجرای سایمون نصفه و نیمه رها شد ؟ چرا پروردگار ستاره جاودان اونقدر صبور نبود که قبل از قطع ارتباط کامل با شاه ، اون رو صرفا به خاطر اینکه گذری بر ثبات تاج و تختش به ذهنش افتاده بود ، نبخشید و خیلی عجولانه تصمیم به قطع ارتباط با او و همه نسلهای بعد از او گرفت ؟
کلی سوال.... بدون جوابی واضح ... ولی باز در عین همه این احوال ، آویدوریان یه تکه کوچیک تو نقشه ی قلبم برای خودش دست و پا کرده...
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡


      
18

1

(0/1000)

نظرات

فاطیما

فاطیما

1404/1/13

میخواستم کوتاه بنویسم خیر سرم😅😅😅

0