یادداشت فعلا هستیم
1403/6/20
«مامان امروز درگذشت»، «بیگانه» با این جمله شروع میشه رویدادی که برای خیلی ها سخت ترین اتفاق زندگی شون هست به غیر از مورسو. بخش اول رمان در ارتباط با مراسم تشییع جنازه مادرشه و مهمتر از اون عواقب پس از اون ماجرا تمرکز داره. همانطور که مورسو رو تماشا می کنیم که به طرز ناخوشایندی در مراسم تشییع جنازه مادرش به این فکر میکند که آب و هوا داغونه بیشتر از دست دادن مادرش تحت تاثیر قرارش میده به هر حال به ذهنم رسید که یک یکشنبه دیگر تمام شد، مامان را دفن کرد ام و واقعاً هیچ چیز تغییر نکرده است پس از مراسم تشییع جنازه، «بیگانه» روابط مورسو با موجودات زنده و جهان طبیعی رو شرح میده، که مهمترین اون رابطه اش با ماری و خواستگاری ماری از مورسو برای ازدواجه. به نظر می رسد ماری میخواد جای مادرش رو بگیره و بشه مامان دو. در حالی که رابطه با مامانش سرد و بیتفاوت بوده، این دو به دلیل کسالت از یکدیگر جدا میشن، بلکه رابطه اون با ماری سرشار از هیجان و روابط جنسی بالاست، ولی پایدار نیست
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.