یادداشت نگار اردستانی
1403/5/31
4.0
115
یادداشتی بر کتاب غرور و تعصب ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ بخشش و گذشت، میل به خوبی ها، حقیقت جویی، دوست داشتن زیبایی ها، مراقبت برای رعایت حقوق دیگران و تمایل به رشد و ... همه صفات خوب، در انسان ها به صورت فطری وجود دارد و اگر خود یا دیگران مانع آن نشویم خود به خود رشد خواهد کرد! اما در مقابل کینه، نادیده گرفتن حقیقت، سطحی نگری، پایمال کردن حقوق دیگران، و حرص و طمع و ... تمایل به هر آنچه خلاف فطرت باشد، نیازمند تلاش انسان و جامعه های بشری برای خلاف فطرت تربیت کردن روح است! می توان گفت این حجم از سطحی نگری و درگیر روزمرهی زندگی شدن بدون هیچ عمقِ فکری، یا ناشی از سطح فکری جامعهی نویسنده است یا خود نویسنده که در حالت دوم هم باز به تاثیر جامعه برمیگردد! در اصل ما داستان نمی خوانیم در این کتاب داریم خود را در جامعهی نویسنده تصور میکنیم و مختصاتی از مردم آن جامعه به دست می آوریم! که حالا جامعه چرا و چطور و طبق چه سیاست هایی به این حد از سطحی نگری رسیده بود خود جای بحث و پژوهش دارد! به عنوان مخاطب با داستان ارتباط نگرفتم اگر بخواهم دلایلش را به طور کلی بیان کنم: خط سیر داستانیِ بسیار کُند و خسته کننده و مملو از اضافه گویی سطحی نگری و نداشتن عمق در داستان و شخصیت ها عدم درک فضای جامعهی داستان توسط مخاطب ناتوانی در انتقال احساس و ملموس نبودن قلم نویسنده
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.