یادداشت مجید اسطیری

بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (گفتاری در حکمت کردار)
        این ریویو تکمیل خواهدشد:

 امانوئل کانت در این اثر کوتاه ولی مهم به دنبال یافتن پایه هایی برای کردار است که همه ذوات معقول آن را دریابند و بپذیرند. در این مسیر چند گام اساسی برمیدارد:

«نیت خوب» را تنها چیزی معرفی میکند که بی قید و شرط میتوان آن را نیک دانست.

در نقد #ارسطو روش اعتدال را برای راهنمایی کردار انسان ناکافی میداند و نشان میدهد که چگونه اعتدال میتواند در خدمت نیات ناپسند درآید.

مفهوم #وظیفه اخلاقی را در میان می آورد و توضیح میدهد که فقط در حضور قانون خدشه ناپذیر فراگیر معنا دارد.

"فلسفه ناب" یا فلسفه ای که مطلقا مستقل از تجربه باشد را تنها واضع قانون اخلاقی معرفی میکند و تاکید میکند علوم تجربی هیچگاه نمیتوانند به کمک مابعدالطبیعه بیایند.

مهم ترین محک انجام به وظیفه اخلاقی را مخالفت با میل می‌داند و می‌گوید کافی نیست که عملی مطابق با قانون باشد بلکه باید از برای قانون باشد.

به علاوه انسان شناسی و خداشناسی را از اینکه بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق را بگذارند ناتوان معرفی میکند زیرا:

انسان شناسی تجربی و خداشناسی اصل #خودآیین و مستقل بودن اخلاق را در نظر نمیگیرند.

چرا اخلاق باید خودآیین باشد؟ زیرا خردی که این قانون را وضع میکند نباید آن را به خاطر هدفی غیر از خودش وضع کند.

بنابراین مهمترین شرط برای قانون اخلاقی، آزادی قانونگذار است. چنین قانونی نه بر مبنای ترس یا جایزه که بر مبنای احترام پذیرفته و اجرا میشود.

مهمترین شرط قانونی که خرد در حضور آزادی برای خودش وضع میکند «عام بودن» آن است یعنی همین جمله ساده که هر #عقل_سلیم آن را در می یابد و میپذیرد:

چنان رفتار کن که میخواهی همگان چنان رفتار کنند.

با این حال در فصل آخر این فرض که آزادی کامل برای انسان میسر باشد را مطلقا ناممکن میداند

در آخرین صفحه یادآور میشود کاربرد نظری عقل به ضرورت علتی غایی از جهان ره میبرد اما ماعقل نمیتواند ضرورت مطلق این قانون عملی نامشروط را فهم کند. 

خب خواندن این کتاب چندان ساده نیست و هر بند را چند بار خواندم تا مطمئن شوم کاملا درک کرده ام. چیزی که خواندن را سخت میکند این است که نثر کانت مملو از جملات معترضه است و گاهی در دل همین جملات معترضه جملات دیگری هست. برای درست فهمیدن کتاب دفعه دوم و سوم که یک بند را میخواندم خودم جملات معترضه را حذف میکردم.
اتفاق عجیبی که در میانه کار افتاد این بود که به یک بند فوق العاده لذت بخش رسیدم. باورم نمیشد خواندن این بند در یک کتاب فنی فلسفی این اندازه لذت بخش باشد:
"مفهوم محض و خالص "وظیفه" که از هر گونه شائبه بیرونی کششهای تجربی برکنار باشد، و در واقع، مفهوم "قانون اخلاقی"، فقط از راه عقل (که نخست از این راه آگاه می شود که می تواند به خودی خود خصلت عملی یابد) بر دل آدمی نفوذی چندان نیرومندتر از همه انگیزه های دیگر برخاسته از حوزه تجربه دارد که با آگاهی از ارزش خود، این انگیزه ها را خوار میشمرد و می تواند بر آنها مسلط شود؛"
 
کتاب"راهنمای خواندن «بنیادگذاری مابعدالطبیعه‌ی اخلاق» کانت" را هم از دو سال پیش داشتم و در طول خواندن این کتاب گذاشته بودم جلوی چشمم و آقای کانت با آن اخم ملیحش مدام بهم زل زده بود. انشاالله به زودی شروعش خواهم کرد و بلافاصله بعد از پایان آن مجددا همین کتاب را با ترجمه ای که انتشارات سمت درآورده خواهم خواند
بعد از طی این مسیر حتما برداشتم از کتاب دقیق تر خواهد بود. به همین خاطر نوشتم این ریویو تکمیل خواهدشد
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.