یادداشت عطیه عیاردولابی

        کتاب فوق از اولین جمله با تعلیق شروع میشه، با تعلیقی تمام وقت ادامه پیدا می‌کنه، با تعلیق تمام میشه و به گمونم با تعلیق محشور میشه. اگه بگم از شدت نگرانی و اضطراب و فشارهای اضافی دیگه گاهی احساس قلب درد هم کردم و خیلی جاها همراهش گریه کردن اغراق نکردم. یحتمل الان می‌پرسین پَ چرا باید این کتاب رو بخونیم؟
دقیقا به خاطر همین استفاده درستش از تعلیق و دلهره، فضاسازی‌ها، شخصیت‌پردازی‌هاش و بازی‌های عمیقی که با احساسات شما خواننده می‌کنه. مگه یه رمان خوب نباید همه اینا رو تو بهترین حالتش داشته باشه؟ خب بفرمایید. تازه آخرش هم پایان خوشه. 
پایانش خوشه؟ امیدوارم. 🤪

از شوخی گذشته رمان استانداردی بود. سوژه‌ای کم دستکاری شده، استفاده درست از سوژه، زاویه دید به شدت مناسب و شخصیت‌هایی که به حسب حس و حال اصر تا آخرین لحظه باید اونها رو بشناسید. پیچش پیرنگش هم به خوبی غافلگیرتون می‌کنه. با همه رمان‌های مشابه این ژانر متفاوت بود و حدسم اینه جزو اولین رمان‌های این سبک بوده و بقیه خواستن اداش رو دربیارن. 

ترجمه خیلی خوبی هم داشت که لذت خوندن رو دوچندان می‌کرد. 

فقط یه هشداری بدم که اگه به هر دلیلی خودتون تو حال روحی خوبی نیستین یا حوصله ندارین یا احیانا خدای نکرده سوگوار هستین خوندن کتاب رو به تعویق بندازین. اضطراب جاری در تمام لحظات کتاب و فقدان‌هایی که شخصیت اصلی تحمل می‌کنه می‌تونه موجب همذات‌پنداری عمیق بشه و شاید حال نامساعد روحی‌تون رو تشدید کنه. باز هم بستگی به شناختتون از خودتون داره. من که تو همون حال نامساعد خوندم و گاهی گریه هم کردم اما نتونستم از عطش فهمیدن آخر داستان دست بکشم.

سال ۲۰۱۴ از این کتاب فیلمی ساخته شد با همین نام که من قبلا دیده بودم ولی یادم نبود. اگه حوصله کتاب رو ندارید فیلمش هم قشنگه. بالاخره بانو نیکول کیدمن در اون ایفای نقش کرده و اصلا مگه میشه بد باشه؟
      
66

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.