یادداشت مجید اسطیری
1402/12/17
سر دو راهی استبداد و استعمار کدام را انتخاب میکنی؟ گلشیری از دوگانه #استبداد و #استعمار اولی را برای نقد انتخاب کرده. البته کمی عجیب است، چون دوره قاجار دوره تاخت و تاز استعمار در کشور است و امتیازات ملی است که به کنسول های روس و انگلیس واگذار میشود و ملت مدام فقیرتر میشود. چطور میشود خاطرات قاجار را ورق زد و فقط از استبداد نوشت و یک سطر هم از استعمار ننوشت؟ شاید علت این مسئله قرار گرفتن پایگاه #مکتب_اصفهان در مرکز ایران باشد که تبعا کمتر مورد تاخت و تاز عمال بیگانه و طلایه داران استعمارگری قرار داشته. اصفهان مثل جنوب و شمال ایران نفت نداشته که سر امتیاز نفت شمال و جنوب دعوایی بین روس و انگلیس بر پا باشد. از سویی، اگرچه دوره قاجار قطعا دوره سیاهی بوده است اما سیاهنمایی درباره قاجار قطعا پهلوی ها را خوش می آمده. مخصوصا آن سیاهنمایی خاصی که تمرکز قدرت در فرد مستبد را در نهایت خودش نشان بدهد، گویی هیچ نهاد دیگری اعم از روشنفکران و علمای مذهبی قدرت تاثیرگذاری بر شاه یا شاهزادگان را نداشته اند. حال آنکه فی المثل مخالفت شخص ملاعلی کنی نقش مهمی در باطل شدن قرارداد رویترز میگذارد. یا فتوای میرزای شیرازی حرمسرای ناصرالدین شاه را علیه او می شوراند. پس در واقعیتی که #هوشنگ_گلشیری از دوره قاجار تصویر میکند جای اما و اگر هست. در هنر ایران سینماگر بزرگی مانند علی حاتمی با آثاری که در دوره قاجاریه خلق کرد این همه تصویر سیاه را کمی زدود و زیبایی هایی که آخرین مواریث پیش از مدرنیته بودند را به مردم نشان داد. گلشیری البته در بعضی داستان های نمازخانه کوچک من هم طرف حسابش استبداد است. ولی به هر حال بعد از گلشیری داستان نویسی ما دو سه پله به لحاظ روانشناختی بالا میرود. محمدحسن شهسواری در کتاب «قدم زدن در مه» عمده ترین علت موفقیت کتاب شازده احتجاب را اقتباس سینمایی بهمن فرمان آرا از آن میداند. پر بیراه نمیگوید. رمانی کم حجم، با این روایت تو در تو، منطبق شدن سایه وار شخصیت ها بر هم، خشونت های عریان که لااقل میتواند دل بخش زیادی از مخاطبان مونث را به هم بزند و آنانان را از خواندن ادامه کتاب منصرف کند و خلاصه این همه فرم گرایی در رمان میتوانست کاری کند چاپ اول این رمان در انبار ناشر بماند. با این حال جامعه ادبی که در آن سالها تشنه شیوه های جدید روایت بود از رمان کوتاه گلشیری استقبال کرد و این استقبال را نمیتوان تمام مرهون اقتباس سینمایی فرما آرا دانست. یکی از سویه های قابل تامل در شازده اختجاب سویه روانشناختی آن است که بحثی مفید و مستوفا ا میطلبد و در این مجال کوتاه حق آن ادا نمیشود. شازده احتجاب به قرائن زیاد دچار ضعف قوای جنسی است. از طرف زنش سرکوفت میخورد که چطور نمیتواند هر شب با دختر باکره ای بخوابد در حالی که جد امجد چنین میکرده. از طرفی فرزند یک نظامی سرخورده تریاکی است که از عذاب وجدان کشتار مردم به مخدر پناه برده. عمل جنسی چاه ویلی است که شازده باید بتواند تنش های فردی-اجتماعی اش را در آن فروریزد و رهایی یابد اما او از این کار ناتوان است. این که او فخری را در عمل جنسی (حتی وقتی او در دوره عادت ماهیانه است) جایگزین فخر النسا میکند ناشی از نوعی سرخوردگی از روش پیشینیان، سرریز تحقیر اجتماعی و ناتوانی از ادامه آن راه است. به علاوه این کار نوعی انتقام از خود نیز هست. با همخوابگی پیش روی جنازه زن بی نوایش میخواهد از نسل فراموش شده اش انتقام بگیرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.